تنازع
معنی کلمه تنازع در فرهنگ معین
معنی کلمه تنازع در فرهنگ عمید
معنی کلمه تنازع در فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) با هم نزاع کردن بایکدیگر پیکار کردن درهم افتادن . ۲ - ( اسم ) کشمکش . جمع : تنازعات . یا تنازعات بقا . کشمکش موجودات با یکدیگر برای حفظ بقای خود
معنی کلمه تنازع در دانشنامه آزاد فارسی
(یا: نقش دوسویه) در اصطلاح دستور زبان آن است که کلمه ای در جملۀ پایه، یک نقش و در جملۀ پیرو، نقشی دیگر داشته باشد. مثلاً، کلمۀ «کتاب» در عبارتِ «کتابی که فرستاده بودی دیروز رسید»، در جملۀ پیرو، مفعول است و در جملۀ پایه، فاعل. یا ضمیر «کسی» در عبارتِ «کسی که مطلب را به شما گفته، بیمار روانی است»، در جملۀ پیرو، فاعل است و در جملۀ پایه، مسندالیه.
معنی کلمه تنازع در دانشنامه اسلامی
تنازع در لغت به معنای با یکدیگر اختلاف یافتن و مخاصمت کردن است و در اصطلاح علم نحو آن است که یک معمول (متنازَعٌ فیه)، دو یا چند عامل داشته باشد.
محل اختلاف
نحویان مبحث تنازع را بر اساس شواهد شعری و برخی مثال های ساختگی مطرح کرده اند و اصطلاح «عامل» را در نحو به «مؤثر» در فلسفه تشبیه کرده و التزام به اصلِ «جایز نبودن اجتماع دو عامل برای یک معمول» را مطرح کرده اند؛ ازینرو، در احکام تنازع اختلاف نظر و تشتّت به وجود آمده است، برای مثال در جمله «قامَ و خرجَ فلانٌ» عاملِ رفعِ «فلان» فقط یکی از دو فعل است اما با قطعیت نمی توان یکی را انتخاب کرد، زیرا با انتخاب هر کدام، موقعیت فعل دیگر در ابهام قرار می گیرد، در جمله «دَخَلَتْ و رَأیتُ فلانة» نیز «فلانة» را یا باید منصوب خواند زیرا مفعولِ «رأیتُ» است، یا مرفوع زیرا فاعلِ «دخلتْ» است.
سایر اسامی
نحویان کوفه، به جای تنازع، اصطلاح «اِعمال عاملَین» و دیگر نحویان سده های دوم تا چهارم، لفظ «اعمال» را به کار برده اند زَمَخشَری (متوفی ۵۳۸) با تعبیر «اِضمار فاعل» به بیان قاعده آن پرداخته است.
اختلاف بصری ها و کوفی ها
...
معنی کلمه تنازع در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه تنازع
اضداد را نبود تنازع به یکدیگر گیتی دچار جنک بهار و خزان نبود
در تنازع آن نفر جنگی شدند که ز سر نامها غافل بدند
و بباید دانست که ظفر بعد از تقدیر دو تن را بود: یکی طالب دین، و دیگر طالب ثار؛ و کسی که غرض او در تنازع غیر این دو چیز بود در اکثر احوال مغلوب باشد؛ و از این دو یکی محمود است و آن طالب دین حق بود و دیگر مذموم.
هنگامی که لغت تنازع بقا به کار میرود اغلب بار ارزشی منفی آن به ذهن میآید. شاید همزمان قانون جنگل به ذهن برسد و حکم بقای قویترها!
اکنون بعضی از آدمیان متابعت عقل چندان کردند که کلّی ملک گشتند و نور محض گشتند ایشان انبیا و اولیااند از خوف و رجا رهیدند که لَاخَوْفُ عَلَیْهِمْ وَلَاهُمْ یَحْزَنُونَ و بعضی از شهوت بر عقلشان غالب گشت تا به کلی حکم حیوان گرفتند و بعضی در تنازع ماندهاند و آنها آن طایفهاند که ایشان را در اندرون رنجی و دردی و فغانی و تحسّری پدید میآید و به زندگانی خویش راضی نیستند اینها مؤمنانند اولیا منتظر ایشانند که مؤمنان را در منزل خود رسانند و چون خود کنند و شیاطین نیز منتظرند که او را به اسفلالسّافلین سوی خود کشند.
وی در ونیز زادهشد و نوهٔ آندراش دوم بود. در ۱۲۹۰ میلادی گروهی از مخالفان لاسلوی چهارم وی را برای پادشاهی به مجارستان دعوت کردند، ولی اشراف کشور او را گرفته و به آلبرشت یکم دوک اتریش تسلیمنمودند. با مرگ لاسلو بزرگان آندراش را به شاهی فراخواندند و تاج بر سرش نهادند. او با هماوردانی جدی رودررو شد، از سویی رودلف یکم مجارستان را بخشی از خاک امپراتوری مقدس روم میشمرد و از دیگر سو لهستان ادعای این کشور را داشت. آندراش در ۱۲۹۶ با اگنس دختر آلبرشت یکم پیمان زناشویی بست تا بدین سان از پشتیبانی اتریش و پدرزن نیرومندش برخوردار باشد. اگرچه او هرگز نتوانست در مجارستانی که در هر گوشهاش کسی از خاندانهای اشراف چیرگی داشت به قدرت بیتنازعی دست یابد.
مثلاً استناد به آیه ۵۶ سوره نساء مینمایند که اطاعت از خدا و رسول و از اولیالامر را به مؤمنین فرمان دادهاست. ولی اولاً دنباله آیه را متذکر نمیشوند که فرمودهاست: «اگر اختلاف و نزاع پیش آمد مراجعه به خدا (محکمات قرآن) و به رسول (سنت) نمایید» در حالی که اگر قرار بر اطاعت مطلقه و بیچون و چرا از ولی امر یا ولی فقیه میبود، اصلاً امکان اختلاف و تنازع مطرح نمیگردید، یا صریحاً میفرمود: در صورت تنازع و اختلاف، بر طبق آنچه اولیالامر میگوید عمل نمایید. ثانیاً مفسرین شیعه و حتی خود آقای خمینی در نوشتههای قبل از انقلاب، منظور از اولیالامر در این آیه را امامان معصوم میدانستهاند.
عقل با زلف چلیپا از تنازع دم زده روح با راح مصفّا در مقالات آمده