بر باد دادن
معنی کلمه بر باد دادن در فرهنگ فارسی
معنی کلمه بر باد دادن در ویکی واژه
تلف کردن.
نابود ساختن.
جملاتی از کاربرد کلمه بر باد دادن
تا کی از وضع حسد خواهی مشوش زیستن عافیت بر باد دادن را نباید آب داد
همه طاعات او بر هم نهادند ز استغنای خود بر باد دادند
از اهل بیضا و آن از بلاد فارس است. کنیت جناب شیخ ابوالمغیث و لقبش منصور. شیخی است بین الخواص و العوام مشهور. ارادت به شیخ عمر بن عثمان مکی خلیفهٔ شیخ جنید بغدادی داشته. در همهٔ کمالات عَلَم کمال افراشته. شیخ شبلی گفته که من و حلاج هم مشربیم اما مرا اظهار دیوانگی خلاص ساخت و او را عقل در بلا انداخت. شیخ ابوسعید ابوالخیر و شیخ فرید عطار و مولوی معنوی و جمعی کثیر از اعاظم این طایفه وی را ستودهاند و بعضی انکار نمودهاند. احوالات غریب و کرامات عجیب از وی در کتب مسطور است و بعضی خود مشهور است.شیخ ابوعبداللّه بن محمد الخفیف که به شیخ کبیر شهرت نموده، گفته است که چون شیخ منصور را به سبب کلمهٔ مشهور محبوس نمودند روزی پیش وی رفتم گفتم: که از این سخن باز آی تا خلاصی یابی. فرمود: آن که گفته عذر خواهد. غرض، در سنهٔ ۳۰۹ دست و پای شیخ را قطع کرده در باب الطاق بغداد بر دار زده تیر باران کردند. بعد سوختند و خاکسترش را بر باد دادند.
ز خرج مال ای منعم، کسی نقصان نمی بیند جوی بر باد دادن، کم نسازد قدر خرمن را
به تاثیر اختران بر باد دادند ز ما هر یک به اقلیمی فتادند
هر آن دادی که باید داد داند غبار شهر را بر باد دادند
همه طاعات او برهم نهادند ز استغنای حق بر باد دادند
از جنون عشقت آمد شیوه ارباب علم دفتری بر باد دادن یا کتابی سوختن
زدند آتش بجان پروانه را شب سحر خاکسترش بر باد دادند
بعد از آنش سوختند آن جاهلان خاک او بر باد دادند آن زمان