آتش زبان

معنی کلمه آتش زبان در لغت نامه دهخدا

( آتش زبان ) آتش زبان. [ ت َ زَ ] ( ص مرکب ) تیز و تند زبان :
سعدی آتش زبانم وز غمت سوزان چو شمع
با همه آتش زبانی در تو گیراییم نیست.سعدی.

معنی کلمه آتش زبان در فرهنگ عمید

( آتش زبان ) تیززبان، کسی که تند سخن بگوید: سعدی آتش زبانم در غمت سوزان چو شمع / با همه آتش زبانی در تو گیراییم نیست (سعدی۲: ۳۶۹ ).

معنی کلمه آتش زبان در فرهنگ فارسی

( آتش زبان ) تیز و تند زبان

معنی کلمه آتش زبان در ویکی واژه

آتش‌زبان
(شاعرانه): دارای گفتار شورانگیز یا غم‌انگیز و اثرگذار. سعدی آتش زبانم در غمت سوزان چو شمع/ با همه آتش‌زبانی در تو گیراییم نیست. «سعدی»

جملاتی از کاربرد کلمه آتش زبان

خمزرگر یکی از مرکزهای مهم آیین بودایی بوده و دو تندیس یافت‌شده بودا که از نشانه‌هایش آتش زبانه می‌کشد و از کف پایش آب فوران می‌کند از موری خمزرگر و دومی از سنجن بدست آمده‌است.
یهودیان به آتش توجهی ویژه دارند، زیرا که در باور ایشان ده فرمان با آتش فروفرستاده شد و یهوه خدای ایشان در کوه طور به مانند آتش به چشم موسی دیده شد. در تعبیر ایشان زبانه آتش زبان یهوه است.
به آب ماند شمشیر تیز او گر آب سرشته باشد با آتش زبانه زنان
بعد ازین آتش زبانی را تماشا کن که چیست سوختم چون شمع، کار من ز خاموشی گذشت
نظر ز صائب آتش زبان دریغ مدار که بلبلی به ازو نیست گلستان ترا
به آتش زبانی مده سر به باد که کار تو با اشک چشم اوفتاد
دل گرمی سمندر و پروانه را نماند بر شمع سرکشی و در آتش زبانه کو
هر کس نوایی از من آتش زبان شنید افسرده شد چو زمزمه بلبلان شنید
آتش زبان شمع بخاید چون من به حرف کلک زبان بریده الکن درآورم
هزار بلبل اگر در چمن شود پیدا یکی چو صائب آتش زبان نمی‌باشد
رندانه کرد عقل که از بزم زود رفت مسکین حریف شیشه آتش زبان نبود
شکوه بیطاقتان یاقوت را سازد کباب لعلش از آتش زبانیهای ما تبخال کرد