بی معرفت

معنی کلمه بی معرفت در لغت نامه دهخدا

بی معرفت. [ م َ رِ ف َ ] ( ص مرکب )( از: بی + معرفت = معرفة عربی ) که شناسایی نداشته باشد. که آشنا نباشد. || بی علم و حکمت. بیدانش و هنر. که فاقد فضل و ادب است. که از ادب نفس وفرهنگ دور باشد : رونده بی معرفت مرغ بی پراست. ( گلستان ). درویش بی معرفت نیارامد. ( گلستان ).
بی معرفت مباش که در من یزید عیش
اهل نظر معامله با آشنا کنند.حافظ.رجوع به معرفت و معرفة شود. || ( در تداول عوام ) نمک ناشناس. حق ناشناس. بی توجه به نیکیها که درباره او شده است.

معنی کلمه بی معرفت در فرهنگ معین

(مَ رِ فَ ) [ فا - ع . ] (ص مر. ) ۱ - فاقد معرفت . ۲ - فاقد شناخت یا آگاهی لازم نسبت به ارزش های جامعه . ۳ - دارای رفتار مغایر با آن ارزش ها.

معنی کلمه بی معرفت در فرهنگ فارسی

که شناسایی نداشته باشد . که آشنا نباشد . یا بی علم و حکمت . بی دانش و هنر . که فاقد فضل و ادب است .

معنی کلمه بی معرفت در ویکی واژه

فاقد معرفت.
فاقد شناخت یا آگاهی لازم نسبت به ارزش‌های جامعه.
دارای رفتار مغایر با آن ارزش‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه بی معرفت

بی معرفت مباش که در من یزیدِ عشق اهلِ نظر معامله با آشنا کنند
میان کعبه و بتخانه مانده ام حیران که گوی کودک بی معرفت در اعراف است
ای خلیفه‌زادهٔ بی معرفت با پدر در معرفت شو هم صفت
بی معرفت خدای هیچست هم علم بیان و هم معانی
بی معرفت سخن مسلسل چه کنم بی قوت عقل نکته را حل چه کنم
تلمیذ بی ارادت عاشق بی زر است و روندهٔ بی معرفت مرغ بی پر و عالم بی عمل درخت بی بر و زاهد بی علم خانهٔ بی در.
از پیامدهای این اعتقاد ندوی نفی لزوم هرگونه تغییر معرفتی ریشه‌ای و انقلابی از یک طرف و نیز دوری از رویکردهای اندیشه‌ای در فعالیت دینی از سوی دیگر است. ندوی معتقد است که نه تنها ما تاکنون هیچ‌گاه از تعالیم ناب دینی به کلی جدا نیافتاده‌ایم، که اساساً غیرممکن است چنین اتفاقی روی دهد؛ لذا هیچ‌گاه نیازی به انقلابی معرفتی پیدا نخواهیم کرد. در واقع ندوی در حوزه فهم دین برخلاف جریانات سلفی، فاصله عمیق و گسست بنیادین میان «آنچه هست» و «آنچه باید باشد» نمی‌بیند.
هرکه از معشوق غافل گشت لذت درنیافت دیده بی معرفت را در دو دنیا نور نیست
فغان که زاهد بی معرفت نمی داند که کار هیزم ترمی کند عبادت خشک
و گفت: زینهار که به معرفت مدعی نباشی. یعنی اگر مدعی باشی کذاب باشی، دیگر معنی آن است که چون عارف و معروف در حقیقت یکی است، تو در میان چه پدید می‌آیی؟ دیگر معنی آن است که اگر مدعی باشی یا راست می‌گویی یا دروغ!اگر راست می‌گویی صدیقان خویشتن را ستایش نکنند، چنانکه صدیق رضی الله عنه، می‌گفت: لست بخیرکم. و در این معنی ذوالنون گفته است: که اکبر ذنبی معرفتی ایاه. و اگر دروغ گویی عارف دروغ زن نبود. و دیگر معنی آن است که تو مگوی که عارفم تا او گوید.
یغما می‌گفت که سال بعد و هنگامی که یک قاری بزرگ و معروف شده بوده و رهبری چند جلسه قرآن را بر عهده داشته، پیرمرد معمّم را می‌بیند و پیرمرد به او می‌گوید: «ملّاحیدر! یکی از جلساتت را به ما بده بی معرفت!»
سینه بی معرفت خاص نباشد روشن خانه تاریک بود بی اثر از نور سراج