معنی کلمات "فرهنگ معین" - صفحه 59
- بازیکن
- باستانی
- باد خان
- باده خام
- باریکی
- بازار
- بازخواست
- بازرگان
- بازگرد
- بتا
- بتو
- بج
- بجا
- بجای
- باند
- بانو
- بانگ
- باهوش
- باوقار
- باژ
- بالار
- بالغ
- بالفرض
- بالین
- برافراشتن
- بربری
- برخی
- برد
- بدرام
- بدرقه
- بدلگام
- بدون
- بدگوهر
- بر باد دادن
- برآوردن
- بحیره
- بختی
- بختیار
- بخشش
- نخشبی
- یاالله
- دیرباز
- مستتر
- مذاهب
- تنازع
- نار
- وداد
- جنگیدن
- تخاصم
- مکتشف
- کاژ
- لوترا
- ملودرام
- قنفذ
- پانتومیم
- هم چشم
- کاچال
- سوختن
- محروق
- سوخته
- خویشی
- دنیی
- درام
- بیهوده
- آتش زنه
- پاکار
- ساروج
- ملاط
- روی نهادن
- توجه
- مستنیر
- رونده
- شناسایی
- مردم پسند
- عرف
- بی معرفت
- یکسون
- کدین
- وزنهبرداری
- خوال
- کردگار
- مغرب زمین
- پوزش
- جان آفرین
- فدوی
- گید
- کلیه
- ناقابل
- خشک جان
- گنج نامه
- معیب
- داغدار
- وقده
- کنتاکت
- رله
- دل خواه
- پانسمان
- وشي
- خواهش
- دیوانه
- بچه باز
- تصابی
- ترک کردن
- دایره زنگی
- نگاشتن
- وشتن
- گاه نامه
- مجله
- تحریریه
- هیگر
- دایرةالمعارف
- محسوب
- مجموعه
- آشکارساز
- گراییدن
- متمم
- مقول
- متوسل
- آتشپاره
- آسوده دل
- آفتابگیر
- آنتی بیوتیک
- بادشمال
- آیتالله
- آسیمه سر
- آسوده
- آبشش
- آب پاشان
- مکانیزه
- کارآگاه
- خلل
- خدایی
- پروفیل
- خهی
- برزدن
- آبنبات
- آبزی
- آب پز
- آسوده خاطر
- رفت و آمد
- ملودی
- چگر
- پرکاش
- هجی کردن
- نا-
- نازک نی
- زانو
- تا کردن
- کوتوال
- گرازیدن
- خوشی
- منحوس
- دلخسته
- خرخشه
- شلتاق
- شل
- بهرهور
- کازه
- مکتم
- غواص
- مراحل
- کوره
- گراد
- معلا
- داشته
- ربط
- بنبست
- دخل
- رساندن
- بهرهبرداری
- آتش افروز
- کاهربا
- متقابلاً
- ماسکه
- جاذبه
- ناکامی
- کهکشان
- آتشافروزی
- آبسیاه
- آبرفت
- آبدهان
- آبمعدنی
- آبگرمکن
- آشفته سامان
- آبدست
- آدم برفی
- آدمبرفی
- آمپلی فایر
- آسمانخراش
- آسمان خراش
- آب غوره
- جوال دوز
- آفتابنشین
- دهدهی
- ده دهی
- رزمنامه
- آب خورش
- آبدیده
- آبدیده
- آدمشناس