رزم نامه
معنی کلمه رزم نامه در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه رزم نامه در دانشنامه عمومی
در سال ۱۵۸۲ میلادی، یک فرمان برای ترجمه مهاباراتا به زبان فارسی داده شد. کار ترجمه مهاباراتا، که دارای یک لک ( ۱۰۰٬۰۰۰ ) اشلوک ( بیت شعر ) است، در طول دوره ۱۵۸۴–۱۵۸۶ انجام شد. امروز یک نسخه از این ترجمه را می توان در «موزه قصر شهر» جیپور یافت. مشفق به نقاشی های این کتاب کمک کرده است. ویژگی این رزم نامه نقاشی از وقایع مهاباراتا در آن است.
کار ترجمه نسخه دوم رزمنامه بین ۱۵۹۸ تا ۱۵۹۹ پایان یافت. نسخه دوم در مقایسه با نسخه نخست دقیق تر است. ۱۶۱ نقاشی در این رونوشت، تصاویری از مهابهاراتا را ارائه می دهند. این نقاشی ها نشانه هنرمندی هنرمندان زمان اکبر بود. این به وضوح نشان می دهد حمایت از هنرمندان در زمان حکومت اکبر چقدر بالا بوده است. نسخه ها به اعضای خانواده های سلطنتی به عنوان هدیه برای کمک به آنها در درک بهتر دین هندو فرستاده شدند. طبق گفته عبدالقادر بن ملوک شاه بدائونی، مأمور اکبر، او دستور داد که نسخه ها به تمامی امیران پادشاهی او فرستاده شود و دستور داده شد آنها را به عنوان هدیه ای از خدا بپذیرند. با توجه به مقدمه نوشته شده توسط ابوالفضل علامی، مورخ دربار اکبر، قصد پشت این هدایا و توزیع آنها بسیار محبت آمیز بود.
معنی کلمه رزم نامه در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه رزم نامه
به بزم جامهٔ لهو و طرب همی پوشی به رزم نامهٔ فتح و ظفر همی خوانی
سید حسین نامی از خراسان بیش از گفت و شنید خوش آواز بوده و همواره در انجمن ها رزم نامه ماریه و سرگذشت لب تشنگان را داستان پرداز. شیفته چهر و فریفته مهر اختری رخشا دختری زیبا زینب نام افتاد و مرغ دلش سخت سخت گرفتار دام آمد. از آنجا که کشش های جان و دل است و جنبش های مهر و پیوند، اندیشه حسین نیز در نهاد زینب رخت افکند پنهان از دشمن و دوست بآن دو یک دل بی میانجی نامه و پیام راه راز و نیاز باز افتاد. هر جا بزم سوگواری فراهم شدی زینب روی در روی حسین نشسته و حسین نیز از در دل بستگی دیده بر دیدار زینب بستی. این آه سرد کشیدی آنرا اشک گرم دویدی، این مویه سرودی آن موی گشودی. زینب را برادری بود دیوانه خو تیره هش، بیگانه رو خیره کش، از سر پاسداری و ناسازگاری جای در پهلوی حسین گزید چشمی بر این و چشمی بر آن دیدی. حسین کام نادیده روی در زینب ستم رسیده آوردی و با جنبش دست و گردش چشم فریاد کردی: زینب جان زینب جان، جان حسین برخی لب خشک و چشم ترت باد، می دانم می خواهی دست به گردن حسینت در آوری اما از این شمر حرام زاده می ترسی، و آه از حسین بی زینب فریاد از زینب بی حسین، تاکی اشک تو و خون من این خرس چشم سفید و سگ روسیاه را دست دامن و رام گردن گردد.همچنین آغاز تا انجام در پرده راز و نیاز بداشت و بر آتش پنهان سوز و گدازی.
از ایازی راز ران وز صلح درویشان دوست رزم نامه خسروان بر تربت محمود زن