باده خام
جملاتی از کاربرد کلمه باده خام
بیار باده خامی که خالی است وطن که عاشق زر پخته ز عشق باشد خام
چو کار پختگان بی باده خامست بدست پختگان ده باده خام
در ساغر عیش باده خامان ریزند عشاق ز دیده خون به دامان ریزند
گرو کن به عمر ابد جام را گرو گیر کن باده خام را
ز جام باده خاموش گویا تو را بیخویش بنشاند خمش کن
باده خامشانه خور تا برهی ز گفت و گو یا حیوان ناطقی جمله ز نطق زادهای
ای ز تو کار نیکویی به نظام پخته کن کار ما به باده خام
جگرم همچو لاله سوخت ز غم نازنینا به یاد باده خام
اگر پختهای باده خام گیر برآرای هنگامه و جام گیر
چنین شنیدهام از مفتی، مسائل عشق که مرد پخته نگردد مگر ز باده خام