معلا. [ م ُ ع َل ْ لا ] ( ع ص ) برافراشته و بلند کرده و برداشته. ( ناظم الاطباء ). بلند. عالی. دارای علو. رفیع : طالعش را شهسواری دان که بار هودجش کوهه عرش معلا برنتابد بیش از این.خاقانی.خاقان اکبر کز فلک ، بانگ آمدش کالامر لک در پای اودست ملک ، روح معلا ریخته.خاقانی.گر به مکه فلک و نور مجزا دیدند در مدینه ملک و عرش معلا بینند.خاقانی.حضرت ستر معلا دیده ام ذات سیمرغ آشکارا دیده ام.خاقانی.- درگاه معلا ؛ درگاه بلند و رفیع. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه معلا در فرهنگ معین
(مُ عَ ل لا ) [ ع . معلی ] (اِمف . ) برافراشته ، بلندمرتبه .
معنی کلمه معلا در فرهنگ عمید
۱. برافراشته، بلند شده. ۲. بلندمرتبه.
معنی کلمه معلا در فرهنگ فارسی
( اسم ) رسم الخط فارسی برای معلی . معلات ( معلاه ) . ( اسم ) بلندی قدر شرف بزرگواری جمع : معالی ( این مفرد در فارسی مستعمل نیست ) .
معنی کلمه معلا در ویکی واژه
برافراشته، بلندمرتبه.
جملاتی از کاربرد کلمه معلا
چند منطقهٔ آباد از توابع امارت امالقیوین هست که عبارتاند از: فلج المعلا در ۵۰ کیلومتری جنوب شرقی شهر امالقیوین واقع شدهاست، و جزیرهٔ السینیة در یک کیلومتری شمالشرقی امالقیوین قرار دارد، مساحت این جزیره ۹۰ کیلومتر مربع میباشد.
حاکم امارت اُمالقیوین، شیخ سعود بن راشد بن أحمد المعلا و یکی از اعضای هفتگانهٔ مجلس ملی اتحادی هستند.
در هواهای هویت به پر عشق بپر کآشیان برتر ازین عرش معلا بینی
زهی دعوت زهی مهمانی زفت که بر چرخ معلا داری امروز
کنگره قصر معلای او اره نخل بن خصم دغاست
تا بکی در هوس قصر معلا بودن؟ قصر جان را تو بدست آرو مجو قصر مشید
گواست بر سخن من رسول سر معلا که هر چه رفت نکردم به حضرت تو مکتم
رها کن صدر و ناموس و تکبر میان جان بجو صدر معلا
ای خداوندا برای جانت در هجرم مکوب همچو گربه مینگر آن گوشت بر معلاق را
ایا آفتاب معلا جناب که از سایهات آسمان پایه جوست
هر چه در عالم بود او راست مغز و پوستی مغز او معلای او و صورت او پوست پوست
طبق آمار سال ۲۰۰۰ میلادی جمعیت امالقیوین ۶۲ هزار نفر پیش بینی شدهاست. آب زیر زمینی امالقیوین شور است بنا براین آب آشامدنی در گذشته از شارجه تأمین میشدهاست، اما حالا مدت چند سال است که از فلج المعلا به وسیله لوله کشی آب بهامالقیوین رساندهاند.
راست چون پنجۀ قصاب پر از خون ظفرش چار معلاق ورا در سر هر پنجه نهان