معنی کلمات "فرهنگ فارسی" - صفحه 256
- قریه موسی
- خرگاه سبز
- خرگاه عشق
- خرگاه فلک
- خرگاه قمر
- خرگاه ماه
- خرگاه مینا
- خرگاه نشین
- خرگاه کیوان
- فاروس
- می تیل
- می خوشه
- می زدگی
- میان روزی
- میان زو
- لنن
- فسون دمیدن
- فسرد
- فسون خور
- فسون ساز
- فشندک
- شش خنج
- شش شاخ
- شش علم
- شش مسکن
- شش و بش
- سخت پی
- سخت پیمان
- سخت کردن
- سخت کمانی
- سخت گیری
- سخته کمان
- سختو
- پی ریز
- پی زرد
- پی سبق
- پی سر زدن
- پی سر کردن
- پی سنج
- مبن
- مبوب
- متابی
- جبال بلغار
- انجز
- جبر اباد
- جبر کردن
- گل حنائی
- گل حیا
- گل خاتون
- گل خراسانی
- گل خطایی
- گل خله
- گل خندان جدید
- گل خندان قدیم
- گل خواره
- گندم کان
- گندم گونی وام
- گنده بخش
- گنده بوی
- گنده خور
- گنده خوی
- گنده پیر کابلی
- گنده کار
- سیم بندی
- سیم حلال
- سیم خام
- سیم ذقن
- سیم رنگ
- سیم ساعد
- سیم ساق
- سیم سحاب
- سیم سرین
- اخ و پف کردن
- اخ چولو
- اخاره
- اخال تکه
- ابن احمد عجمی
- ابن احنف
- کوره خط
- کوره درد
- کوره سواد
- کوره پزی
- کوره گاه
- کوز شدن
- اسرائل
- زکرویه
- زکی الدین
- زکی همدانی
- زیاده طلبی
- تنگ ماندن
- زیاده گوی
- ظفر جو ی
- ظلم اباد
- اندخود
- اندر افتادن
- اندر جو
- اندر خورند
- اندر دویدن
- اندر رسیدن
- اندر شدن
- اندر شکستن
- اندر مانده
- اندر نوشتن
- تقویض
- لگاره
- لگام گیری
- لگد پرانی
- لگد کردن
- لیاس
- لیبرا
- اهتم
- اهتمام نمودن
- اهراق
- خود تاب
- خود تراشی
- خود حکم
- خود خوار
- خود خوش
- خود دانی
- خود را باختن
- خود رنگی
- خود رویی
- خود سوار
- خشاشه
- خشبه
- خشت مالی
- خشت پز
- خشرم
- خشف
- خشمه
- هست و استا
- هست و بود کردن
- هستی جاودانه
- هش داشتن
- هش رفته
- هش زدای
- خوز
- حسن هدی
- کج درخت
- توپ انداز
- ریختم
- ریخته پا
- ریختگری
- رید
- ریر
- ریز باف
- ریز ریز
- سر زبان بودن
- حسین قاضی
- حسین قاینی
- خوارزم نو
- حسین لاجوردی
- کمر بر کمر
- کمر بست
- کمر بندگی
- کمر دون
- کمر سخت کردن
- کمر سخت
- کمر چینی
- خار کشیدن
- تتق باف
- قلعه گک
- سفال پوش کردن
- وصلت کردن
- دیبا پوش
- دیبار
- دیبای
- دیث
- دیج
- ختنه کرده
- عنون
- عنک
- عنی
- صفائی کرمانی
- حسین بهجتی
- حسین تربتی
- حسین ترک
- حسین تقوی
- حسین ثنائی
- بدر کردن
- بدراق
- بدرانلو
- بدرانی
- بدراهی
- بدروزی
- سیاقت اعداد
- سیاه بادام
- سیاه شن
- دیو جفت
- دیو خان
- دیو دلی
- دیو دولت
- دیو دید
- دیو دیده
- دیو دین
- دیو رنگ
- دیو سفید
- دیو فام
- تنوربلند
- تنوی