جبر اباد

معنی کلمه جبر اباد در لغت نامه دهخدا

( جبرآباد ) جبرآباد. [ ج َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چم خلف عیسی بخش هندیجان شهرستان خرمشهر. در هشت هزارگزی شمال خاوری هندیجان است وراه اتومبیل رو هندیجان بده ملا و خلف آباد از کنار آن میگذرد. محلی است دشت و گرمسیر و مالاریائی. سکنه آن 140 تن و آب آن محل از رودخانه زهره تأمین میشودو محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است و راه آن در تابستان اتومبیل رو است و ساکنان آنجا از طایفه قنواتی هستند. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
جبرآباد. [ ]( اِخ ) دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان. در 19 هزارگزی شمال کوزران و هزارگزی چقاشکر واقع شده و محلی است دشت و سردسیر. سکنه آن 80 تن است آب ازچاه تأمین میشود. محصول آنجا غلات و حبوبات دیم ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است ولی در تابستان اتومبیل میتوان برد. در آمار این ده را جورآباد نوشته اند. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

معنی کلمه جبر اباد در فرهنگ فارسی

( جبر آباد ) دهی در شهرستان خرمشهر و کرمانشاهان

جملاتی از کاربرد کلمه جبر اباد

جبر آباد (فهرج)، روستایی از توابع بخش نگین کویر شهرستان بم در استان کرمان ایران است.