تقویض

معنی کلمه تقویض در لغت نامه دهخدا

تقویض. [ ت َ ] ( ع مص ) خیمه برکردن.( تاج المصادر بیهقی ). خیمه برکندن. ( زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). ویران کردن بنا را یا بازنمودن بی ویران ساختن یا برآوردن چوبها و طنابهای بنا را.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تقویض در فرهنگ عمید

چوب ها و طناب های بنا را برآوردن.

معنی کلمه تقویض در فرهنگ فارسی

خیمه برکردن خیمه برکندن

جملاتی از کاربرد کلمه تقویض

در نقش رجب نقش‌هایی از اردشیر بابکان و شاپور یکم ساسانی دیده‌می‌شود. کتیبهٔ کرتیر در کنار نقش مربوط به تقویض مقام شاهی از سوی اهورامزدا به اردشیر یکم نگاشته شده و دارای ۳۱ سطر است و در سمت چپ آن تصویر کرتیر بر صخره دیده می‌شود. این کتیبه دو موضوع معرفی کرتیر و معراج او طی مراسم «کردگان» را بطور خلاصه دربردارد. وی اشاره‌ای مبهم به معراج خود می‌کند که تفصیل آن در دو کتیبهٔ دیگر او در نقش رستم و سرمشهد آمده‌است. در ادامه از خواننده می‌خواهد که همانند او در دین استوار باشد. سپس به اختصار کارهایی را که در طول عمر خود در دستگاه اداری ساسانی انجام داد را ذکر می‌کند و شرح می‌دهد که برای آتشکده‌ها و موبدان اسناد بسیاری را مهر کرده‌است که منظور از آن تخصیص موقوفات برای آنها بوده‌است. سپس عناوین خود را در زمان شاهان ساسانی شاپور یکم، «موبد و هیربد»، زمان هرمز و بهرام اول «کرتیر موبدِ هرمزد»، و در زمان بهرام دوم «کرتیر موبد که روانش را [خدایان] بهرام و هرمزد نجات دادند» ذکر می‌کند. این بخش با تفصیل بیشتری در سه کتیبهٔ دیگر او آمده‌است. در پایان نام دبیر کرتیر «بوختگ» ذکر شده‌است.
ازبکان به آن محدوده تاختند و قلعه تون را به تصرف در آوردند. مصطفی بیگ کنگرلو با دویست و پنجاه نفر از رزمندگان استاجلو و کنگرلو ملازمان خود از طبس به تون رفت و با ازبکان به نبرد پرداخت. برای ازبکان نیروی کمکی به فرماندهی یتیم سلطان رسید، مصطفی بیگ در جنگ با ازبکان کشته شد، شاه عباس کبیر، حکومت تون و طبس را به تیمور سلطان کنگرلو، قوم او تقویض کرد.