گل خله
معنی کلمه گل خله در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه گل خله
شاه حسن نسبت و حسین سیر و خله تابع و مأمور حق بعدل و باحسان
مرد دین باش و مال را یله کن خیز و دنیا به جملگی خله کن
برآید یکی باد با زلزله ز گیتی برآید خروش و خله
به دلم نشسته پیکان، مزن، ای حکیم، طعنه که ترا به پای نازک خله ای ز خار نامد
خله ای را که بی خداوندست کار او برقرار باشد، نی
تپه خله گولو مربوط به سدهٔ ۸–۶ ه.ق است و در شهرستان خوی، بخش صفاییه، ۸۰۰ متری جنوب غرب روستای قوردیک علیا واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۵ آبان ۱۳۸۷ با شمارهٔ ثبت ۲۳۶۰۵ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
نه خله باید، نه باد انگیختن نه ز کشتی بیم و نه ز آویختن
و از اينجا روشن مى شود كه نفى وجود خله و دوستى در اين آيه هيچ گونه منافاتى بادوستى مومنان با يكديگر در عالم قيامت كه در بعضى از آيات به آن تصريح شدهندارد، چرا كه آن يك دوستى ومودت معنوى است در سايه ايمان .
موسیقی این فیلم ترکیبی از آهنگهای دهه ۶۰ و موسیقی برخی از فیلمهای موج نویی گدار مثل پیرو خله و دسته جداافتادهها است. تمام آهنگهایی که در فیلم شنیده میشود، آهنگهای قدیمی مربوط به دهه ۶۰ از خوانندگان آمریکایی و فرانسوی مثل باب دیلن، جیمی هندریکس، جیم موریسون، جنیس جاپلین و ادیت پیاف است.
جاهل نرسد به پارسائی بیهوده خله چرا درائی؟
صحن دریا روی هامون گشته از موج غبار یا شبه گشته به زورق های زرین سر خله
گدار دوبار ازدواج کردهاست که هر دو همسر او بازیگر بودند. آنا کارینا و آنه ویازمسکی همسران او هستند که در فیلمهای متعددی از گدار حضور داشتند. همکاری او با کارینا که شامل آثار تحسینشدهای همچون گذران زندگی (۱۹۶۲)، دسته جدافتادهها (۱۹۶۴) و پییرو خله (۱۹۶۵) است را نشریه فیلممیکر یکی از تاثیرگذارترین همکاریهای تاریخ سینما خواندهاست.
چرا که نه، فقط به مردم بگو که من یه فضایی از مریخ هستم. به اونا بگو که من مرغ زنده میخورم و نصفه شبا رقصای جادویی میکنم. اونا هر چی که تو بگی باور میکنن. چون تو یه گزارشگری. اما اگه من، مایکل جکسون، بخوام بگم، «من یه فضایی از مریخم. مرغ زنده میخورم و نصفه شبا رقصای جادویی میکنم». مردم میگن اوه، پسر، اون مایکل جکسون خله. عقلش پاره سنگ ور میداره. یه حرف درست حسابی که بتونی باور کنی از دهنش بیرون نمییاد.
خلهکفش سفلی، روستایی است از توابع بخش گهواره و در شهرستان دالاهو استان کرمانشاه ایران.
خار تهمت، خله پیرهن یوسف شد گل به دامان تو ای پاک گهر دست نزد
او مرآن را در آن یله کرده است مهر او را ز دل خله کرده است