دیو سفید. [ وِ س َ / س ِ ] ( اِخ ) دیو سپید. دیوی که رستم او را در مازندران کشته بود. ( از غیاث ) : به ایرانیان گفت بیدار بید که من کردم آهنگ دیو سفید.فردوسی.یا غبارلاشه دیو سفید بر سوار سیستان خواهم فشاند.خاقانی.بزر برکنی چشم دیو سفید.سعدی.رجوع به دیو سپید شود. || ( اِ مرکب ) درختچه ای خرد که در جنگلهای طالش و نور و رامسر از ( 100 ) گزی الی ( 800 ) گزی روید . لاغیه. ( یادداشت دهخدا ).
معنی کلمه دیو سفید در فرهنگ فارسی
یا دیو سفید دیو یا پهلوانی مازندرانی که بر کیش باطل بود و بدست رستم کشته شد. دیو سپید . دیویکه رستم او را در مازندران کشته بود .
جملاتی از کاربرد کلمه دیو سفید
نه هندی بماند ونه دیو سفید نه اولاد سنجر قمیران و بید
چو صبح سرزند از کوهسار، پندارم که خاست دیو سفیدی به قصدم از مکمن
نبرد رستم با اهریمن ممکن است معنای نمادینی نیز داشته باشد: رستم نماینده خرد و عقلانیت با دیو، تجسم شور و غریزه میجنگد: ۱۱۵ پیروزی رستم بر دیو سفید نیز پیروزی بر رانههای پایین مردان است و کشتن دیو راهی برای پاک کردن روح انسان از چنین خواستههای شیطانی است. کشتن دیو سپید اقدامی اجتنابناپذیر برای بازگرداندن بینایی پادشاه انسان است: ۱۱۵ از بین بردن انحرافها، اقدامی برای حفظ خود برای حفاظت از خوبیها در خود، و بخشی قابل پذیرش در یک جامعه تنظیم شدهاست: ۱۱۵
تابلوی فردوسی دو سال از وقت بهزاد را گرفت. او دو تابلو نیز برای جشن المپیاد کشید. یکی از آنها چوگانبازی و دیگری کشته شدن دیو سفید به دست رستم نام داشت. به همین واسطه در ۱۳۳۲ از طرف محمدرضا شاه دیپلمی برای بهزاد اعطا شد. بهزاد ۱۷ نمایشگاه در داخل و خارج از ایران برگزار کرد و چندین جایزه و مدال گرفت.
به کاووس خبر آوردند آنچه در وصف مازندران شنیده همه درست بوده اینجا همانند بهشت است سپاه ایران یک هفته به غارت مشغول بودند تا اینکه خبر حمله ایرانیان به شاه مازندران رسید و او دیوی سنجه نام را به جانب دیو سپید روانه کرد تا حمله ایرانیان را به او خبر دهد. دیو سپید بعد از آگهی شبانه به مانند ابر سیاهی با سپاهی انبوه عازم میدان شد. هنگام تقابل دو لشکر آسمان موقتاً تاریک شد و پس از روشنایی دوباره، چشمان کیکاووس و ایرانیان بیسو گشته شب کور شدند نتوانستند درست مقابله نمایند و اسیر چنگال دیو سفید شدند و از این بابت سرداران به کاووس خشم گرفتند.
فرشته بر فلک گفتند با هم سر دیو سفید افکند رستم
در نمایشگاه جشنواره توس، تابلوهای قهوهخانهای و خیالیسازی که برای داستانهای فردوسی کشیده شده بود گردآوردی گردیده و به نمایش گذاشته شد. چشمگیرترین آنها جنگ رستم و دیو سفید، گذشتن سیاوش از آتش، و جنگ رستم و خاقان چین بود.
یلانشان به کردار دیو سفید دمان همچو بر چرخ گردنده شید
نتیجه به شکست کامل سپاه ایران و اسارت همه منجر شد، دیو سفید به ملاقات کاووس گرفتار آمد و او را نهیب زد اما نکشت. روزانه اندکی جیره قوت لایموت نصیبشان کرد و همه گنج، تاج، تخت ایران را نیز تصاحب نمود و دوازده هزار نیرو برای حراست از ایرانیان اسیر بکار گرفت تا با ارژنگ سالار مازندران نزد شاه مازندران گسیل گردند.
پس از روزگاران به دیو سفید سیه کرد چون شام صبح امید
دیو سفید صبح کزین خون صبوح کرد در کاسه سرش چو تهمتن شراب کن
برآویخت با کوش، دیو سفید پسِ پشت پولاد و غندی و بید
شبرنگنامه منظومهای حماسی اثر سرایندهای ناشناس و دربارهٔ شبرنگ پسر دیو سفید و به تقلید از شاهنامه سروده شدهاست.
بر کاشیکاری زیبای این دروازه تصاویری از نبرد رستم و دیو سفید نقش شده بود که حتی تا زمان تخریب این دروازه، بسیار سالم و دستنخورده باقی مانده بود. به همین دلیل کاشیهای نقاشی شده مربوط به دروازه غار، به موزه ایران باستان انتقال یافتند تا در آنجا نگهداری شوند. این نقش زیبا دارای رقم استاد محمد کاشیپز شیرازی است و پیداست که این هنرمند اهل شیراز سازنده این کاشیها و نقش مندرج بر آن بودهاست. هرچند از زندگی این هنرمند اطلاعی در دست نیست. تاریخ ساخته شدن این نقش کاشی بر اساس مندرجات آن، در سال ۱۲۶۳ هجری قمری بودهاست.
یا غبار لاشهٔ دیو سفید بر سوار سیستان خواهم فشاند
شکل دیو سفید دارد اصیل که مماناد آن سیه صوفی
گرفتم که هستی چو دیو سفید زنم بر زمینت چو یک شاخ بید