جملاتی از کاربرد کلمه سخته کمان
هرکجا سخته کمانی بود چست تیر داد انداخت و هر سو گنج جست
ترک این سخته کمانی رو بگو در کمان نه تیر و پریدن مجو
جان دوش مر آن مه را می گفت دلم خستی پیکان پر از خون بین ای سخته کمان من
دوش از شکم دریا برخاست یکی صورت و آن غمزهاش از دریا بس سخته کمان گشته
غمزه توست که مست آید و دلها دزدد قصد جانها کند آن سخت دل سخته کمان