خود سوار

معنی کلمه خود سوار در لغت نامه دهخدا

خودسوار. [ خوَدْ / خُدْ س َ ] ( ص مرکب ) خودسر. مستبدبالرأی. ( از آنندراج ) :
بر صف هندوی آهم چون زند
ترک گردون خودسواری بیش نیست.طالب آملی ( از آنندراج ).

معنی کلمه خود سوار در فرهنگ فارسی

خودسر مستبد بالرای

جملاتی از کاربرد کلمه خود سوار

اين آيه شريفه دعائى است كه نوح براى پسرش كرده ، البته آن پسرى كه از سوارشدن بر كشتى تخلف ورزيد، و آخرين بارى كه نوح او را ديد همان روزى بود كه باياران خود سوار بر كشتى شد، و ديد كه او در كنارى ايستاده صدايش زد كه پسرم بياسوار كشتى شو، ولى او نپذيرفت و بعد از آنكه طوفان شروع شد و موج بين او وپسرش حائل شد، در اين هنگام به خيال اينكه او نيز مانند ساير فرزندانش به خدا ايماندارد و چون قبلا از خداى تعالى اين وعده را شنيده بود كهاهل او را نجات مى دهد لذا او را صدا زد، و گرنه اين كار را نمى كرد.
و در همان كتاب است كه عبد بن حميد و ابن ابى حاتم و ابو الشيخ از على روايت كرده اندكه فرموده : جبرئيل وقتى نازل شد و موسى را به آسمان برد در ميان همه مردم سامرى اورا ديد، و از جاى پاى اسبش قبضه اى برداشت ،جبرئيل موسى را پشت خود سوار كرده تا به درب آسمان نزديك شدند، خودش بالا رفت وخدا الواح را مى نوشت ، جبرئيل آنقدر نزديك شده بود كه صداى صفير قلم خدا را مىشنيد، وقتى خداوند به موسى خبرداد كه قومش بعد از آمدن او گمراه شدند موسىنازل شد و عجل را گرفته و سوزانيد.
شد ز دار الملک خود آن نابکار از پی سیر بهشت خود سوار
رفت آن مردک و خری بخرید چست خاتون خود سوار کنیم
خوبان پیاده پیش تو باشند صف زده بر مرکب نشاط دل خود سوار باش
بخه صیدگاه تفکر اگر روی دانی که خود شکارم و خود باز و خود سوار خودم
- در خانه مقام ابراهيم خليل عليه السلام ، يعنى جاى پاى آن حضرت وجود دارد كه درصخره اثر كرده است . در حسين عليه السلام نيز دهان حبيب خدا صلى الله عليه وآله اثرگذاشته است . همچنين پيشانى و گلوى حسين بهدليل اينكه پيامبر صلى الله عليه وآله آنجا را بسيار مى بوسيد، نورافشانى مىكردند، كه اين مطلب در روايات بسيارى آمده است . از سوى ديگر اگر مقام بدن ابراهيمخليل عليه السلام در كنار خانه خدا قرار دارد، مقام حسين عليه السلام شانه پيامبر، سينهو پشت آن حضرت مى باشد. بنابراين بدن مبارك پيامبر صلى الله عليه وآله مقام حسينعليه السلام است . هر كس اين روايت ها را پى گيرى كند كه چگونه حضرترسول صلى الله عليه وآله ، حسين عليه السلام را بر دوش مى گرفت و به راه مىافتاد و يا او را بر سينه خود مى خوابانيد و يا در حالى كه پيامبر در سجده بود حسينبر پشت او سوار مى شد و آن حضرت سجده را به همين خاطر طولانى مى كرد و يا اينكهحسين را بر پشت خود سوار مى كرد و چهار دست و پا راه مى رفت ، به محبت عجيب و علاقهشگفت انگيزى پى مى برد كه هيچ كس به ديگرى راه ندارد.
خود پرست و خود سوار و خود سر است مرد شو آور زمام او بکف
صبگاه نعمان با سپاه خود سوار گرديد و بنا به عادت هميشگى به طرف غريين راهافتاد، قراد را نيز با خود همراه برد، دستور داد او را براى سياست آماده كنند عده اى ازنزديكان نعمان گفتند: امير در كشتن او نبايد عجله كند تا تمام روز به پايان برسد وآخرين اشعه خورشيد ناپديد گردد، آنگاه حكم امير بر وى نافذ است .
و مانند روايت الدرالمنثور از ابى الشيخ در كتاب (العظمة ) و ابى نعيم در حليه ازكعب الاحبار كه گفته : خضر پسر عاميل با چند نفر از رفقاى خود سوار شده به درياى هندرسيد - و درياى هند همان درياى چين است - در آنجا به رفقايش گفت : مرا به دريا آويزانكنيد، چند روز و شب آويزان بوده آنگاه صعود نمود گفتند: اى خضر چه ديدى ؟ خدا عجباكرامى از تو كرد كه در اين مدت در لجه دريا محفوظ ماندى ! گفت : يكى از ملائكه بهاستقبالم آمده گفت : اى آدمى زاده خطاكار، از كجا مى آيى و به كجا ميروى ؟ گفتم : مىخواهم ته اين دريا را ببينم . گفت : چگونه مى توانى به ته آن برسى در حالى كه اززمان داود (عليهالسلام ) مردى به طرف قعر آن مى رود و تا به امروز نرسيده . با اينكهاز آن روز تا امروز سيصد سال مى گذرد. و رواياتى ديگر از اينقبيل روايات كه مشتمل بر نوادر داستانها است .
تورات مطلبى ديگر مى گويد كه خلاصه اش اين است كه : يوسف براى برادران بهبهترين وجهى تدارك سفر ديد و ايشان را روانه كنعان نموده ، فرزندان يعقوب نزد پدرآمده او را به زنده بودن يوسف بشارت دادند و داستان را برايش تعريف كردند، يعقوبخوشحال شد و با اهل و عيال به مصر آمد، كه مجموعا هفتاد تن بودند، وقتى به سرزمينجاسان - از آبادى هاى مصر رسيدند يوسف از مقر حكومت خود سوار شده به استقبالشانآمد، وقتى رسيد كه ايشان هم داشتند مى آمدند، با يكديگر معانقه نموده گريه اى طولانىكردند، آنگاه يوسف پدر و فرزندان او را به مصر آورد و در آنجامنزل داد، فرعون هم بى نهايت ايشان را احترام نموده و امنيت داد، و از بهترين وحاصل خيزترين نقاط، ملكى در اختيار ايشان گذاشت ، و مادامى كه قحطى بود يوسفمخارجشان را مى پرداخت ، و يعقوب بعد از ديدار يوسف هفدهسال در مصر زندگى كرد.
در سال ۲۰۲۲، آندری دانیلکو رولز رویس سیلور سایه ۱۹۷۴ را که فردی مرکوری تا آخرین روزهای زندگی خود سوار آن بود، در حراجی ساتبیز فروخت. این هنرمند تصمیم گرفت کل مبلغ از فروش ماشین افسانه ای تا ساخت یک مرکز توانبخشی در اوکراین را برای توانبخشی اوکراینی‌های آسیب دیده از جنگ اهدا کند.
چون طفل نی سوار به میدان اختیار در چشم خود سوار ولیکن پیاده ایم
قدر غنا چه داند ذلت‌پرست حاجت برپشت خود سوار است از وضع التجادست
تو با اين كار افراد ترسو را تشجيع و عناصر مردد را مصمم و كسانى را كهميل ندارند با تو بجنگند بر دوش خود سوار مى كنى ! معاويه از سخنان اين مرد پارساسخت برآشفت و جواب او را به درشتى داد و عمروعاص ‍ هم او را مورد عتاب قرار داد. مردهمدانى نيز اشعارى به اين مضمون گفت و شب هنگام به اميرالمؤمنين عليه السلام پيوست.
مراو نیز با خود سواری هزار ببرد از پی کوشش وکارزار
رسول اكرم (ص ) نشسته بودند حسن وحسين - عليهماالسلام - وارد شدند. حضرت بهاحترام آنها از جاى برخاست وبه انتظار ايستاد كودكان در راه رفتن ضعيف بودند،لحظاتى چند طول كشيد، اما آنها نرسيدند. رسول اكرم (ص ) به طرف كودكان پيش رفتو از آنان استقبال نمود، بغل باز كرد، هر دو را بر دوش خود سوار كرد و به راه افتاد ومى فرمود: فرزندان عزيز، مركب شما چه خوبى مركى است و شماها چه سواران خوبىهستيد
بسا اسب، کافکند از خود سوار سوی دشت بگرفت راه فرار
و مانند روايت الدر المنثور از ابى الشيخ در كتاب (العظمة ) و ابى نعيم در حليه ازكعب الاحبار كه گفته : خضر پسر عاميل با چند نفر از رفقاى خود سوار شده به درياى هندرسيد - و درياى هند همان درياى چين است - در آنجا به رفقايش گفت : مرا به دريا آويزانكنيد، چند روز و شب آويزان بوده آنگاه صعود نمود گفتند: اى خضر چه ديدى ؟ خدا عجباكرامى از تو كرد كه در اين مدت در لجه دريا محفوظ ماندى ! گفت : يكى از ملائكه بهاستقبالم آمده گفت : اى آدمى زاده خطاكار از كجا مى آيى و به كجا ميروى ؟ گفتم : مىخواهم ته اين دريا را ببينم . گفت : چگونه مى توانى به ته آن برسى در حالى كه اززمان داود (عليهالسلام ) مردى به طرف قعر آن مى رود و تا به امروز نرسيده . با اينكهاز آن روز تا امروز سيصد سال مى گذرد. و رواياتى ديگر از اينقبيل روايات كه مشتمل بر نوادر داستانها است .