زیاده گوی

معنی کلمه زیاده گوی در لغت نامه دهخدا

زیاده گوی. [ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) پرحرف. فراوان گوی. که سخن را به درازا کشد :
نوش لب زان منش که خوی بود
زن به دوران زیاده گوی بود.نظامی.از حیرت آن جواب چون نوش
شد زید زیاده گوی خاموش.نظامی.کای زید سخن زیاده کردی
بگذر که زیاده گوی مردی.نظامی.رجوع به ماده بعد شود.

معنی کلمه زیاده گوی در فرهنگ فارسی

پرحرف فراوان گوی

جملاتی از کاربرد کلمه زیاده گوی

سلجوقنامه، به نثری سلیس و روان و به دور از حاشیه پردازی و زیاده گویی نوشته شده وتصویری غنی از وقایع سیاسی حکومت سلجوقی به دست می‌دهد.