سخت کمانی. [ س َ ک َ ] ( حامص مرکب ) درشتی و بیرحمی. ( ناظم الاطباء ). دلیری. پهلوانی : هرگز نکند با ضعفا سخت کمانی با آنکه بداندیش بود سخت کمان است.منوچهری.ای بگه راستی قامت تو همچو تیر بر من سست ضعیف سخت کمانی مکن.سیدحسن غزنوی.چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند بیمار که دیده ست بدین سخت کمانی.حافظ.
معنی کلمه سخت کمانی در فرهنگ فارسی
درشتی و بیرحمی دلیری
جملاتی از کاربرد کلمه سخت کمانی
ابروی تو خوش سخت کمانی است که چون او در معرکهٔ حادثه تقدیر ندارد
ز تیر غمزهٔ تو جان کجا برم به سلامت ز بس که سست وفایی، ز بس که سخت کمانی
ای دل سپری ساز ز پولاد صبوری با عربده سخت کمانی که مرا هست
این سخت کمانی هم اگر زان خم ابروست بر تیر قضا هم دل درویش نشانه است
بسان طوق زنخدان و طاق ابروی تست فلک به سخت کمانی و سست پیمانی
فلک ز سخت کمانی که هست با همه کس همی ز تیر نشاید ز دل دل مسرور
ای سخت کمانی که خدنگ تو ز پولاد ز آنسان گذرد کز دل بدخواه تو نفرین
طمع روی دل از سخت کمانی دارم که به عشاق دهد در عوض دل پیکان
آرش نه ای ترک توزۀ سست کن از تبر بر ساعد سیمین نسزد سخت کمانی
چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند بیمار که دیدهست بدین سخت کمانی