اندخود

معنی کلمه اندخود در لغت نامه دهخدا

اندخود. [ اَ دَ ] ( اِخ ) شهری است کوچک در قسمت شمالی افغانستان میان بلخ و مرو بر کنار بیابان. نزدیک شبورقان. ( فرهنگ فارسی معین ، اعلام ). اندخوی. اندخوذ. انتخذ: دیگر آنکه از پاریاب سوی اندخود رفتن نزدیک است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 78 ). گورخان او راده هزار مرد مدد فرستاد و بر در اندخود مصاف دادند.( جهانگشای جوینی ). و رجوع به اندخوذ و انتخذ شود.

معنی کلمه اندخود در فرهنگ فارسی

شهری است کوچک در قسمت شمالی افغانستان میان بلخ و مرو بر کنار بیابان نزدیک شبورقال ٠
شهری است کوچک در قسمت شمالی افغانستان میان بلخ و مرو بر کنار بیابان نزدیک شبورقان .

جملاتی از کاربرد کلمه اندخود

در دائرةالمعارف بریتانیکا اسکندر مقدونی بنیان‌گذار اندخود قلمداد شده و ساخت بالاحصار اندخوی در سال ۳۲۸ پیش از میلاد نیز به او نسبت داده شده‌است.
شهر امروزی اندخوی که در نزدیکی ویرانه‌های وسیع اندخود کهن قرار گرفته شهری بازاری است که در آن بیشتر قالیچه‌های بخارایی، پوست قره‌قول، پشم و ابریشم دادوستد می‌شود.
هم از خوارزم‌شه برتر نیی ‌کز کین سپاه ‌آرا ز مرو و اندخود و قندز و بلخ‌ و شبرقان‌ شد