اهتم
معنی کلمه اهتم در لغت نامه دهخدا

اهتم

معنی کلمه اهتم در لغت نامه دهخدا

اهتم. [ اَ ت َ ] ( ع ص ) مرد دندان پیشین شکسته. ( ناظم الاطباء ). مرد شکسته دندان پیشین. مؤنث آن ، هتماء. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دندان پیشین شکسته. ( المصادر زوزنی ) ( مهذب الاسماء نسخه خطی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || در اصطلاح علم عروض یکی از مفاعیل است که در آن زحاف شده و آن فعول بسکون لام است در آنجا که از مفاعیل منشعب باشد. و رجوع به المعجم فی معاییر اشعارالعجم شود.
اهتم. [ اَ ت َ ] ( اِخ ) لقب سنان بن خالد است. چه در نبرد یوم الکلاب دندان پیشین او شکست. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).

معنی کلمه اهتم در فرهنگ فارسی

لقب سنان بن خالد است

معنی کلمه اهتم در دانشنامه عمومی

اهتم ( به لاتین: Ahtme ) یک سکونتگاه مسکونی در استونی است که در کوتلا - یاروه واقع شده است.
اهتم ۱۷٬۲۵۲ نفر جمعیت دارد.

معنی کلمه اهتم در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:هتم

جملاتی از کاربرد کلمه اهتم

ما من عبد اهتم بمواقيت الصلاة و مواضع الشمس الا ضمنت له الروح عند الموت وانقطاع الهموم و الاحزان و النجاة من النار ؛
زمانى كه زيادبن ابيه از طرف معاويه والى بصره شد، در ابتداى ورود به بصره ،خطبه اى بدون ذكر نام خدا و ياد پيامبر ايراد كرد كه به خطبه (بترا) معروف شد. بعداز اتمام سخنان زياد، عبداللّه بن اهتم گفته هاى وى را مورد تاءييد قرار داد. از آنجا كهزياد مدتى كارگزار حضرت بود و بعدا به دربار معاويه رفت و مرتكب جنايات زيادىشد، بد نيست كه اينجا خطبه و سخنرانى وى را ذكر كرده ، قسمتى از جنايات او را بيانكنيم .
عمرو بن اهتم از خاندانى بود كه در زمان جاهليت و پيش از ظهور اسلام به فصاحت گفتارو بلاغت بيان مشهور بودند، و خود نيز مردى سخنور و گوينده اى زبردست بود.
بنابر نقل بلاذرى ، حضرت امير (ع ) عبداللّه بن اهتم را كارگزار كرمان قرار داد.(750)
(( عن الصادق عليه السلام قالقال لقمن : يا بنى ان تادبت صغيرا انتفعت به كبيرا. و من عنى بالادب اهتم به . و من اهتمبه تكلف علمه . و من تكلف علمه اشتد له طلبه . و من اشتد له طلبه ادرك به منفعة .))(310)
بعد از اتمام سخنان وى ، عبداللّه بن اهتم برخاست و گفت : من گواهى مى دهم اى امير كهتو مردى حكيم و خردمند هستى و سخن تو قاطع و نافذ مى باشد. زياد گفت : دروغ مىگويى . اين صفت داوود نبى مى باشد. احنف بن قيس گفت : ستايش پس از آزمايش خواهدبود. مدح و ثنا هم بعد از امتحان و انجام كار و پرداخت عطا خواهد بود و ما كسى را مدحنمى كنيم مگر بعد از آزمايش و اثبات عطا. زياد گفت : راست گفتى .
نصاراى نجران گفتند: ((خيلى خوب ! اين كارى منصفانه است و بنا گذاشتند براى مباهلهدر روز آينده آماده شوند.)) وقتى به منزل رسيدند: سيد و عاقب و اهتم ، سه تن ازبزرگان نصارى گفتند: ((اگر محمد، فردا با عده اى از ياران و اصحابش براى مباهلهآمد، ما هم با او مباهله مى كنيم و او قطعاً پيامبر خدا نيست . امّآ اگر با خاندانش ، براى مباهلهحضور يافت ، ما به اين كار نبايد دست بزنيم ، زيرا اگر او خاندان نزديكش را براىاينكه انتخاب كند و حاضر شود آنها را فدا نمايد، حتماً او پيامبر است و در ادّعاى خويش ‍راستگو است .))
و چون آنها قانع نشده و نداشتن پدر را دليل ابن الله دانستند، حضرت فرمود: با من مباهلهكنيد اگر من راستگو باشم لعنت خدا بر شمانازل باشد و اگر شما راستگو باشيد برمن نازل شود، گفتند: انصاف كردى آنگاه وعده مباهله گذاشتند. نصارا چون بهمنزل بازگشتند، رؤ ساى آنها كه سيد و عاقب و اهتم بودند، گفتند: اگر فردار بايارانش بيايد مباهله خواهيم كرد، چون او در صورتىاهل بيت و خواص خويش را مى آوردكه راستگو باشد. فرداى آن ، نصارا درمحل مباهله حاضر شدند، ديدند آن حضرت با اميرالمؤ منين و فاطمه و حسن و حسينعليهماالسلام آمدند. نصارى گفتند: اينها كيانند؟ جواب شنيدند كه آن عموزاده و دامادشعلى بن ابيطالب و آن زن دخترش فاطهم و آن دو پسرانش (دخترزادگانش ) حسن و حسيناند، نصارى از ديدن اين وضع هراسان شده و گفتند: ما را از مباهله معاف دار، ما مباهله نمىكنيم . حضرت با آنها روى جزيه مصالحه فرمود(711).
حسين بن بدر كه به وى زبرقان مى گفتند، از سران قبيله مشهور بنىتميم بود. وى در سال نهم هجرى با هيئتى از بزرگان قبيله خود به حضور پيغمبر اكرمصلى الله عليه و آله وسلم شرفياب شد و مسلمان گرديد. پيغمبر هم او را ماءمور جمعآورى زكات قبيله اش نمود و اين خود سمتى بود كه مى رسانيد مورد وثوق و توجهپيغمبر اسلام است . زبرقان به معيت عمر بن اهتم كه او نيز از مردان نامى بود،به خدمت رسول خدا رسيدند.
وقتى برگشتند، رؤ ساى نجران (سيد و عاقب و اهتم ) گفتند: اگر قومش را براى مباهله مابياورد، مباهله مى كنيم ، چون مى فهميم كه او پيغمبر نيست ، و اگر با نزديكانش بيايد،مباهله نمى كنيم ، چون هيچ كس عليه زن و بچه خود اقدامى نمى كند، مگر اين كه در ادعايشصادق باشد.