خشمه

معنی کلمه خشمه در لغت نامه دهخدا

خشمه. [ خ َ م َ / م ِ ] ( اِ ) اسباب و آلات سفر. ( از ناظم الاطباء ).
خشمه. [ خ ُ م َ ] ( ع اِمص ) مست گردانیدگی شراب از رسیدن بوی بخیشوم. ( از منتهی الارب ).

معنی کلمه خشمه در فرهنگ فارسی

مست گردانیدگی شراب از رسیدن بوی بخیشوم .

جملاتی از کاربرد کلمه خشمه

. . . تنها راه برای آزادی همهٔ زندانی‌ها و متوقف کردن همهٔ اعدام‌ها سرنگونی نظام هست. قهرمانان ما؛ برای آزادی جنگیدن، نه برای اشک‌های ما. تا زمان پیروزی، تنها حسی که باید وجود داشته باشه خشمه. تا زمانی که جمهوری اسلامی هست، باید انتظار هزاران برابر بدتر از این‌ها رو هم داشته باشیم . . .
کال دروگو آخرین کال زنده و قدرتمند بود که برادر دنریس تارگریان برای همدستی با کال خواهرش را برای ازدواج با کال مجبور می‌کند رابطه این ۲فرد بهبود میابد و برادر دنریس پریشان از این شرایط زیرا قصد او از این ازدواج این بود که کال با ارتش قدرتمند خود به وستروس لشکرکشی کند تا او به حق پدری‌اش برسد همزمان با عروسی دنریس با دروگو فردی به نام سر جورا مونت از وستروس که به عنوان جاسوس برای خدمت به دنریس آمده‌است ۳تخم اژدها برای تبریک عروسی دنریس به او هدیه می‌کند بعد از باردار شدن دنریس در شهر دوتراک دنریس و کال دروگو پیمان برای حمله به وستروس می‌بندند و همزمان با این واقعه برادر دنریس به داخل مجلس می آید «در دوتراک حمل صلاح ممنوع است» چون برادر دنریس شمشیر می‌کشد باعث خشمه دوتراکی‌ها می‌شود و کال دروگو با ذوب کردن کمربند طلایی خود و ریختن او بر سر برادر دنریس باعث مرگ او می‌شود