معنی کلمه سیم ساق در لغت نامه دهخدا
سیم ساقی شده گراز سمی
گاوچشمی شده بگاو دمی.نظامی.کی ببینم من رخ آن سیم ساق
هین مکن تکلیف مالیس یطاق.مولوی.از سرو و مه چه گوئی ای مجمع نکویی
تو ماه مشکبویی تو سرو سیم ساقی.سعدی.ساقیان سیم ساق و شاهدان شوخ چشم
عاشقان خوش نفس جان پروران خوش نشین.( ترجمه محاسن اصفهان ص 32 ).ساقی سیم ساق من گر همه دُرْد میدهد
کیست که تن چو جام می جمله دهن نمیکند.حافظ.