پی سبق

معنی کلمه پی سبق در لغت نامه دهخدا

پی سبق. [ پ َ / پ ِ س َ ب َ ] ( اِ مرکب ) در تداول مردم گناباد خراسان ، درس پیش و دوره را گویند و درمدارس و مکاتب روزهای پنجشنبه آنرا از بر کردندی.

معنی کلمه پی سبق در فرهنگ فارسی

در تداول مردم گناباد خراسان درس پیش و دوره را گویند

جملاتی از کاربرد کلمه پی سبق

تو در سیرت پادشاهی خویش سبق بردی از پادشاهان پیش
در جهان عشق او دارد سبق عشق را او میسزد الحق بحق
خدایگانی کز خسروان ببرد سبق برای و روی منور به خلق و خلق جمیل
O سوگندهايى كه از روى بى توجّهى و يا در حال عصبانيّت و بدون فكر و اراده و يا پر حرفى وعجله و سبق لسان از انسان سرمى زند، ارزش حقوقى ندارد. مسئوليّت ، تنها در برابر سوگندهايى است كه با توجّه و در حال عادّى ، به نام مقدّس خداوند براى انجام كار مفيد ياد شود. اين قبيل سوگندها شرعاً واجب الاجرا مى باشد و شكستن آن حرام مى باشد و كفّاره آن عبارت است از: اطعام ده فقير، يا اعطاى لباس به آنها، و يا آزاد كردن يك برده و در صورت عدم امكان هيچ يك از اينها، سه روز روزه گرفتن .(642)
خامسا، عنوان تعليم ، گرچه دليل سبق وجود آدم متعلم است ، ليكن هرگزدليل پديد آمدن وى از نسل قبلى يا نشانه تحول انواع داروينى نيست . (1138)
439- (( ايما مسلمين تهاجرا فمكثا ثلاثا لايصلحان الا كانا خارجين من الاسلام ، و لميكن بينهما ولاية . و ايهما سبق الى كلام اخيه كان السابق الى الجنة يوم الحساب ))(منية المريد. الكافى ص 4/45).
از جمال مطلق ذاتی حق تازه رو گردد به حق گیرد سبق
چشم آخُربین ببست از بهر حق چشم آخِربین گشاد اندر سبق
(و اهلك الا من سبق عليه القول منهم ) - اين جمله عطف است بر كلمه (زوجين ) ومعنايش اين است كه : داخل كشتى كن دو جفت از هر نوع و خانواده ات را.
آن کرّه که بد سبق ز گردون برده اینک مسکین به پای آخر مرده
اما موضوع اينكه من به گذشته كارى نداشته باشم و عطف به ما سبق نكنم ، در اختيار مننيست ؛ وظيفه اى است كه خدا به عهده من گذاشته .
در آيه بعد بار ديگر به ملامت و توبيخ كسانى كه براى تاءمين منافع زودگذر مادىمصالح مهم اجتماعى را به خطر افكندند، پرداخته ، مى گويد: (اگر فرمان سابق خدانبود عذاب و كيفر بزرگى به خاطر اسيرانى كه گرفتيد به شما مى رسيد) (لو لاكتاب من الله سبق لمسكم فيما اخذتم عذاب عظيم )
پنجم ، اخروى موهبتى روحانى ؛ مثل آن كه بيامرزد گناه ما را و اشتباهى از ناسخ شده وشايد مقصود آن باشد كه حق تعالى ما را بيامرزد بى سبق توبه ؛ فراجع .
دوست: سبق محبت الهی را گویند، بر محبت سالک.
(و هـمـچـنين خاندانت را جز آنها كه قبلا وعده هلاك آنها داده شده و نيز مؤ منان را بر كشتىسوار كن ) (و اهلك الا من سبق عليه القول و من آمن ).
سلسله در سلسله می‌رو بحق چون نخواندستی چه دانی این سبق
که رسیده است وقت طاعت حق تا ز من مؤذنان برند سبق
دید سائل را که مرده در طبق حیرتش رو داد آخر زین سبق