معنی کلمه دیبا پوش در لغت نامه دهخدا دیباپوش. ( نف مرکب ) که دیبا پوشد. آنکه دیبا بر تن کند : سرایهاش همه پر ز سرو دیباپوش وثاقهاش همه پر ز شیر دندان خای.فرخی.دشت دیباپوش گردد ز اعتدال روزگارز آن همی بر عدل ایزد وعده دیبا کند.ناصرخسرو.
جملاتی از کاربرد کلمه دیبا پوش از لبش جان کور کوثر نوش وز خطش چشم عور دیبا پوش ای زفر تو خاک دیبا پوش وی زدست تو آب جوشنگر