خود حکم

معنی کلمه خود حکم در لغت نامه دهخدا

خودحکم. [ خوَدْ / خُدْ ح ُ ] ( ص مرکب ) متمرد. سرکش. خودسر. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه خود حکم در فرهنگ فارسی

متمرد سرکش

جملاتی از کاربرد کلمه خود حکم

زنده را، مرده کی توان گفتن؟ خود حکم باش حسبهًٔ لِلّٰه
مرکز از دایره انگشتر فرمان دارد مور در خانه خود حکم سلیمان دارد
خود حکم باش، که حکمت بادا؛ عمر تا کی گذرانم بملال؟!
مغول‌ها روسیه و ولگا بلغاریا را از پایتخت غربی خود سارای که یکی از بزرگ‌ترین شهرهای دنیای قرون وسطا بود، تحت کنترل داشتند. سلاطین شرق و جنوب روسیه، به مغول‌های ارتش طلائی که عموماً تاتار نامیده می‌شدند، باج می‌دادند؛ درعوض این به آن‌ها این امتیاز را می‌داد که به عنوان نماینده مغول‌ها تحت عنوان خوانین حکومت کنند. کلاً، حاکمان آزادی قابل توجهی داشتند تا مطابق میل خود حکم نمایند، درحالی که کلیسای ارتودوکس روسیه حتی (مراسم) احیای معنوی خود را تحت نظارت سلطان تزارالکسیس (حاکم) پایتخت و سرژیوس از رادونژ برگزار می‌کرد.
جعفری که در ابتدا امیدواری‌هایی برای کنار گذاشتن عملکرد سیاسی در دادستانی ایجاد کرده بود در هفته دوم از فعالیت خود حکم بازداشت دو تن از مشاوران ارشد میرحسین موسوی و مهدی کروبی (علیرضا بهشتی و مرتضی الویری) و پلمپ دفتر پیگیری حقوق آسیب‌دیدگان حوادث پس از انتخابات و همچنین دفتر مهدی کروبی را صادر کرد. سردبیر سایت رسمی حزب اعتماد ملی نیز به حکم وی بازداشت گردید. دفتر انجمن دفاع از حقوق زندانیان نیز با حکم وی در روز ۱۷ شهریور پلمپ شد.