انجز

معنی کلمه انجز در لغت نامه دهخدا

انجز. [ اَ ج َ ] ( ع ن تف ) منجزتر. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه انجز در فرهنگ فارسی

منجزتر

جملاتی از کاربرد کلمه انجز

در پاره اى از روايات آمده كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نيز با مسلمانها دراستغاثه و يارى طلبيدن از خداوند هم صدا بود، دست خود را به سوى آسمان بلند كردهبود و عرضه مى داشت اللهم انجز لى ما وعدتنى اللهم ان تهلك هذه العصابة لا تعبدفى الارض : خداوندا وعده اى را كه به من داده اى تحقق بخشد، پروردگارا اگر اينگروه مؤ منان نابود شوند پرستش تو از زمين بر چيده خواهد شد، و آنقدر پيامبر (صلىاللّه عليه و آله و سلّم ) به اين استغاثه و دعا ادامه داد كه عبا از دوشش بر زمين افتاد.
انجز وعده و نصر عبده / انجز وعده و نصر عبده / الله اکبر خمینی رهبر
(لا اله الا الله وحده وحده انجز وعده و نصر عبده و اعز جنده و غلب الاحزاب وحده فلهالملك و له الحمد يحيى و يميت و هو على كل شى ء قدير)
وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ روی ان العباس کان یقول: انجز احد الوعدین و انا علی ثقة من الآخرة.
در آنجا ايستاده سخن آغاز كرده فرمود : (لا اله الا الله وحده وحده انجز وعده و نصر عبده وهزم الاحزاب وحده ) معبودى نيست به جز الله ، تنها او تنها او كه وعده خود به كرسىنشاند و بنده خود را يارى داد، و يك تنه همه حزبهاى مخالفش را از ميدان بدر برد، هاناى مردم هر مال و هر امتياز موروثى و طبقاتى ، و هر خونى كه در جاهليت محترم بود، زيرااين دو پاى من (من امروز همه آنها را لغو اعلام مى كنم ) مگر پرده دارى كعبه و سقايتحاجيان ، كه اين دو امتياز را به صاحبانش اگر اهليت داشته باشند بر مى گردانم ، هاناى مردم ، مكه همچنان بلد الحرام است ، چون خداى تعالى آن را ازازل حرمت داده ، براى احدى قبل از من و براى خود من كشتار در آنحلال نبوده ، تنها براى من پاسى از روز حليت داده شده ، از آن گذشته تا روزى كه قيامتبپا شود اين بلد، بلد الحرام خواهد بود، گياه و روئيدنيهايش مادامى كه سبز باشد كندهنمى شود، و درختانش قطع نمى گردد، و شكارش مورد تعرض احدى قرار نمى گيرد،گيرد (و با اشاره دست و يا سر و صدا فرارى نمى شود) و كسى نمى تواند گم شدهاى را بردارد، مگر به منظور اينكه صاحبش را پيدا كند، و گم شده اش را بدو بدهد.
وحده وحده وحده وحده - انجز انجز انجز وعده