خود رنگی

معنی کلمه خود رنگی در لغت نامه دهخدا

خودرنگی. [ خوَدْ / خُدْ رَ ] ( حامص ) حالت خودرنگ. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه خود رنگی در فرهنگ فارسی

حالت خود رنگ

جملاتی از کاربرد کلمه خود رنگی

گیسوی تو خود رنگی و روی تو فرنگی کافر شده زان، برده ز دل حب وطن را
لوتوس کارز ادعا می‌کند در شرکت خود رنگی ساخته‌است که از رنگ آبی ساختاری پروانهٔ مورفو تقلید می‌کند.
علایم ابتلا به قارچ‌های درماتوفیتی می‌تواند شبیه به چندین بیماری دیگر پوستی باشد، بنابراین هیچوقت تشخیص نمی‌بایست تنها بر اساس شکل و علایم ظاهری ریزش مو داده شود. در صورت شک به بیماری با منشأ قارچ درماتوفیتی، دامپزشک ابتدا با قرار دادن منطقه کچلی در زیر نور ماورا بنفش که اصطلاحاً به آن لامپ وود می‌گویند می‌تواند تا حدودی بیماری را تشخیص دهد. معمولاً ضایعاتی که بعضی از این درماتوفیت‌ها در اثر فعالیت خود ایجاد می‌کنند، زیر لامپ وود به رنگ سبز ملایم شبرنگ در می‌آیند. به هر حال عدم وجود این دانه‌های شب‌رنگ سبز مساوی با مبتلا نبودن حیوان نیست و بعضی از درماتوفیت‌ها از خود رنگی متسع نمی‌کنند.
به تمثالی که در چشمت سر و برگ چمن دارد ز خود رنگی نمی‌کاهی‌که بر آیینه افزایی
در عالمی‌ که با خود رنگی نبود ما را بودیم هرچه بودیم او وانمود ما را