معنی کلمه ظفر جو ی در لغت نامه دهخدا ظفرجوی. [ ظَ ف َ ] ( نف مرکب ) طلبنده و جوینده ظفر و پیروزی : بر شخص ظفرجوی فتد لرزه مفلوج بر لفظ سخنگوی زند لکنت تمتام.مسعودسعد.
جملاتی از کاربرد کلمه ظفر جو ی به راون گفت کای شاه ظفر جوی من از حکم تو کی می تافتم روی به نرمی ظفر جوی بر خصم جاهل که که را به نرمی کند پست باران