دیودلی. [ وْ دِ ] ( حامص مرکب ) دلاوری. ( شرفنامه منیری ). قوت قلب. شجاعت. سخت دلی. ( شرفنامه منیری ). مردانگی و دلاوری. ( ناظم الاطباء ) : گر سلیمان نه ای به دیودلی در پریخانه چون وطن کردی.خاقانی.دل کم نکند در کار از دیودلی زیرا مزدور سلیمان است از کار نیندیشد.خاقانی.
معنی کلمه دیو دلی در فرهنگ فارسی
دلاوری . قوت قلب .
جملاتی از کاربرد کلمه دیو دلی
بکنم دیو دلیها به سفر تا سلیمان شوم انشاء الله
این دیو دلی رها کن از خوی مردم شو و راه مردمی جوی
گنبد آبگینهگون نیست فرشته خوی و رو سنگ بر آبگینه زن، دیو دلی کن ای پری
پیش کز آسیب روز بر دو یک افتد صبوح دیو دلی کن بدزد از فلک این یک دو دم