دیبای

معنی کلمه دیبای در لغت نامه دهخدا

دیبای. ( اِ ) حریر تنک. ( غیاث ). رجوع به دیبا شود.

معنی کلمه دیبای در فرهنگ فارسی

حریر تنک .

جملاتی از کاربرد کلمه دیبای

نقش دیبای هنر فرش ره اهل صفاست عافیت در خانهٔ آیینه نقش بوریاست
چه با مهد زرین به دیبای چین بگوهر بیاراسته همچنین
پذیره شدش پیش و بردش همه ز دیبای چین و ز تاری رمه
هر غلامی کمانی و سه چوبهٔ تیر بردست و همگان با قباهای دیبای ششتری (شوشتری) بودند. (تاریخ بیهقی ص ۲۹).
خوش آن کو جامه از دیبای جان کرد خوش آن مرغی، کازین شاخ آشیان کرد
کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای آه نیست غیر از صورت او نقش بر دیبای آه
درقرآن کریم از نعمتهای جسمانی بهشت به شرح زیر یاد شده است. باغ‌ها و نهرهای جاری در آن، سایه‌های ملایم و دائمی، قصرها، فرش‌ها و تخت‌های گسترده، غذاهای آماده، شرابهای طهور تسنیم و رحیق، ظروف لباسها و زینتها، همسران پاک بکر و همسر دوست (حورالعین)، خادمان کمر بسته به خدمت، ساقیان جام بدست، پیش پذیرائی، دختران نار پستان و همسن، شرابی باطبع کافور، رحیقی مختوم به مشک و یا زنجبیل از چشمه‌ای به نام سلسبیل، دیبای نازک و حریر و استبرق و دستبندهای سیمین، شراب هایی که هرگز مستی و خماری ندارد، میوه دلخواه و گوشت تازه، زنان زیبا و سیاه چشم چون لولو مکنون، نهرهایی از شیر و شراب و عسل مصفا
شه مرز خاور چو روز دگر به دیبای زربفت آراست بر
همت او چون قدم در عالم مینا نهد خواهد اندر پای او دیبای زرد زر کشید
نوروز روزگار نشاطست و ایمنی پوشیده ابر دشت به دیبای ارمنی
شکل هر حرفی‌ که بنگارد بدیع و نادرست چون طراز و نقش بر دیبای روم و شوشتر
عبدالواسع جبلی در مدح سلطان سنجر و رنگینی بهار و طراوت رخسار یار و زینت مجلس پادشاه کامکار را به دیبای شوشتری تشبیه نموده و در مدح سلطان عبدالصمد این بیت را می‌گوید:
از تو درویشان کرباس نیابند و گلیم مطربان را جز دیبای سپاهان ندهی