کشورداری
معنی کلمه کشورداری در فرهنگ فارسی
معنی کلمه کشورداری در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه کشورداری در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه کشورداری
پس از رسیدن به شهر، استوراکیوس بلافاصله به مقام امپراتوری رسید. با اینحال امپراتور جوان بهشدت از ناحیهٔ مهرههای ستون فقرات آسیب دیده بود و نجیبزادگانی که در کنار بستر او ایستاده بودند میدانستند که زیاد عمر نخواهد کرد. همچنین آنها این نگرانی را نیز داشتند که آیا سپردن ادارهٔ کشور در این موقعیت حساس به تنها یک نفر که هیچگاه قابلیتی از خود در زمینهٔ کشورداری نشان نداده و اکنون نیز بهواسطهٔ جراحاتش از پای افتاده است صحیح است یا خیر.
نسل دوم بهسبب کشورداری و نازونعمت تغییر خوی میدهد و از بادیهنشینی به شهرنشینی میگراید و از تنگی روزی به فراخی معیشت و ناز و نعمت، و از اشتراک در فرمانروایی به خودکامگی گام میگذارد که تنها یک تن فرمانروایی را به خود اختصاص میدهد، و دیگر اعضای خاندان و دولت از کوشش در راه آن به سستی و زبونی تن درمیدهند. از اینرو، جوشوخروش عصبیتشان تاحدی فروکش میکند و ذلیل و فروتن میشوند. ولی همچنان بسیاری از صفات نسل نخستین در آنان باقی میماند، زیرا این نسل دوران نسل نخستین را درک کرده و خود نیز در بسیاری از احوال با آنان به همکاری پرداخته و غلبهجویی و کوشش و نگهبانی دیده و هنوز بسیاری از فضایل و صفات دوران بادیهنشینی در او باقیمانده است.