کلباد

معنی کلمه کلباد در لغت نامه دهخدا

کلباد. [ ک َ ] ( اِخ ) نام پهلوانی بود تورانی که در جنگ دوازده رخ به دست فریبرز پسر کاوس کشته گشت. ( برهان )( از فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ). گویند این جنگ در کوه گنابد واقع شد ومعرب آن جنابد است. ( برهان ) ( آنندراج ) :
ابا بیژن و گیوو کلباد را
که برهم زنند آتش و باد را.فردوسی.چو اغریر و گرسیوز و بارمان
چو کلباد جنگی هژبر ژیان.فردوسی.برآشفت و پیران به کلباد گفت
که چونین شگفتی نشاید نهفت.فردوسی ( از فرهنگ جهانگیری ).
کلباد. [ ک ُ ]( اِخ ) نام قریه ای است قریب به اشرف از بلاد طبرستان... ( از انجمن آرا ) از دهات اشرف در مازندران. ( ترجمه سفرنامه مازندران رابینو ص 167 ). نام یکی از دهستانهای بخش بهشهر از شهرستان ساری است. این دهستان درآخرین حد خاوری بخش بهشهر و همچنین مازندران و طول طرفین راه آهن و شوسه واقع گردیده است. قسمت شمالی دهستان دشتی است که به خلیج گرگان منتهی می شود. قسمت جنوبی دهستان کوهستان جنگلی است و هوای آن معتدل و مرطوب و آب آنجا از چشمه سار و قنات و محصول عمده آن برنج ، غلات ، توتون سیگار، پنبه ، صیفی ، مرکبات و مختصری ابریشم است. این دهستان از 9 آبادی تشکیل شده و در حدود 5700 تن سکنه دارد و قرای مهم آن لمراسک ، تیرتاش و تیله نواند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

معنی کلمه کلباد در فرهنگ فارسی

یکی از دهستانهای بهشهر شهرستان ساری ( مازندران ) واقع در خاور بخش بهشهر. شمال آن دشتی است که به خلیج گرگان می پیوندد و در جنوب کوهستانی جنگلی است . هوایش معتدل و مرطوب و دارای ۹ آبادی و ۵۷٠٠ تن سکنه است .

معنی کلمه کلباد در فرهنگ اسم ها

اسم: کلباد (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: kalbād) (فارسی: کلباد) (انگلیسی: kalbad)
معنی: دارای بویِ گل، از شخصیت های شاهنامه، به معنی ' دارای بویِ گل '، ( در اعلام ) پهلوانی تورانی معاصر پشنگ و منوچهر، پسر ویسه و برادر پیران پهلوان تورانی است گلباد، نام پسر ویسه برادر پیران پهلوان تورانی

معنی کلمه کلباد در ویکی واژه

پسر ویسه بردار پیران‌ویسه از قبایل ترکان، او در جنگ کوه هماون حضور داشت ولی در جنگ دوازده‌رخ بدست فریبرز هلاک شد. به نزدیک کلباد ویسه دمان ..... بیامد بزه بر نهاد کمان

جملاتی از کاربرد کلمه کلباد

ببست از بر باره کلباد را گشاد از برش بند پولاد را
بدو گفت کلباد کین درد چیست چرا باید از طوس و رستم گریست
به نزدیک کلباد ویسه دمان بیامد به زه برنهاده کمان
ز گردان گزین کرد کلباد را چو نستیهن و گرد پولاد را
ابا بیژن گیو کلباد را که بر هم زدی آتش و باد را
چو هومان و کلباد و فرشیدورد کجا هست گودرز زیشان بدرد
برآشفت پیران به کلباد گفت که چونین شگفتی نشاید نهفت
سپهبد گزین کرد کلباد را چو گرسیوز و جهن و پولاد را
چو هومان و لهاک و فرشیدورد چو کلباد و نستیهن آن شوخ مرد
چنین گفت پیران ازان پس به شاه که کلباد شد بی‌گمان با سپاه