( کارآزموده ) کارآزموده. [ زْ / زِ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مجرب. کاردیده. تجربه دیده. صاحب تجربه. کارآزمود. کارآزمای : برفتند کارآزموده سوار پس پشت ایرانیان چل هزار.فردوسی.یکی انجمن ساخت [ افراسیاب ] از بخردان هشیوار و کارآزموده ردان.فردوسی.شمردند بر میمنه سه هزار زره دار و کارآزموده سوار.فردوسی.تنی چند از مردان واقعه دیده و کارآزموده بفرستادند. ( گلستان ). ز تدبیر پیر کهن برمگرد که کارآزموده بود سالخورد.سعدی ( بوستان ).
کاردیده، تجربه دیده، کار آزمودهم گفته اند ( کار آزموده ) ( صفت ) کار دیده تجربه دیده مجرب تجربه کار : [ گفت : بر رای خردمندان کار آزموده پوشیده نیست ... ] ( مرزبان نامه تهران )
معنی کلمه کارآزموده در ویکی واژه
باتجربه، کاردیده.
جملاتی از کاربرد کلمه کارآزموده
به راه عاشقی کارآزموده گهی عاشق گهی معشوق بوده
برفتند کارآزموده سران زرهدار مردان جنگاوران
سپهدار کارآزموده بجنگ گزینم که بشناسد از نام ننگ
مرا موبدان ساز با بخردان بزرگان و کارآزموده ردان
موسیقی در خانوادهٔ مادری او بسیار مهم بود به گونهای که مادر آلبرت دوستدار موسیقی بود و همواره تلاش میکرد تا بتواند خوانندهٔ اپرا شود. او پیش گوستاو مالر آزمون نیز داد اما یک رهبر ارکستر در اپرای بوداپست به او توصیه کرد که بهجای خواننده شدن ازدواج کند چون صدای او برای خوانندگی کافی نیست. خود آلبرت به خوبی پیانو میزد و برادرش پال نیز نوازندهٔ کارآزمودهٔ ویولن بود، او بعدها به یک موسیقیدان حرفهای تبدیل شد.
که گردان کدامند و جنگآوران دلیران و کارآزموده سران
یکی از قوانین نینجوتسوها این بود که مبارزان پس از ده سال تعلیم باید به جزیرهای به نام "لین فِن" کوج میکردند تا در آنجا در معبد مقدس نینجای سفید، پیمان ببندند و بتوانند تکنیکهای نهایی و پیشرفته مبارزه رو از کتیبهای به نام "کوگا" بیاموزند. این زمان بهترین فرصت برای شوگون شرور یعنی "کونیتوکی" فراهم آورد تا با نیروی شیطانی خود، چهار روح شریر را از دنیای زیرین احضار کند و به گردهمایی نینجوتسوها در جزیره "لین فِن" حمله کند. شوگون شرور "کونیتوکی" با لشکری از افسران آزموده سامورایی و نگهبانان کارآزموده قصرش و با اتکا به نیروی شیطانی چهار روح پلید، به جزیره "لین فنِ" و محل گردهمایی نینجوتسوها، حمله کرد.
نماند کسی زنده اندر جهان دلیران و کارآزموده مهان
ز تدبیر پیر کهن بر مگرد که کارآزموده بود سالخورد
۱۰. جلیس خدمت پادشاهان کسانی سزاوار باشند عاقل، خوبروی، پاکدامن، بزرگزاده، نیکنام، نیک سرانجام، جهاندیده، کارآزموده، تا هرچه از او در وجود آید پسندیده کند.