کودکانه
معنی کلمه کودکانه در فرهنگ معین
معنی کلمه کودکانه در فرهنگ عمید
معنی کلمه کودکانه در فرهنگ فارسی
معنی کلمه کودکانه در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه کودکانه
فغان از خلق و فریاد از زمانه نفیر از نقش لوح کودکانه
دولت کودکانه میجویند دولت بیعثار بایستی
جاه حاصل شده ز خون جگر بازی کودکانهٔ سفهاست
جهان لهو و لعب کودکانه باده دهد ز توست مستی بالغ که زفت سغراقی
این چه رقص بی طرب است و این چه شادی بی سبب، هنوز ماه علم در پرده جهل است و این دو مسئله که گفتی کودکانه و سهل، پیر چون رعد بغرید و چون برق بخندید وگفت:
این طفل نارسیده در آمد وبی فرمانی کرد و کودکانه شاخ آن بشکست و بخورد و ناچیز کرد. و ما راست دیده بودیم که «اتجعل فیها من یفسد فیها» اثر فساد اینجا ظاهر کرد که آن گندم را اگر بنخوردی هر دانهای شایستگی آن داشت که چون بکاشتندی درختی دیگر ازو بر آمدی. ندانستند که چون بکاری درختی شود و چون بخوری مردی شود. و این سر بزرگ است فهم هر کس اینجا نرسد.
خندید مرغ زیرک و گفتش تو کودکی کودک نگفت، جز سخن کودکانهای
تا نگردد خسته هنگام لقا کودکانه حاجتش گردد روا
تا کی حرکات کودکانه در باغ و چمن چمیدن آموز
سؤال کودکانه کردی از من ترا اسرار گفتم جمله روشن