معنی کلمه کاکله در لغت نامه دهخدا
کاکله. [ ک ُ ل َ ] ( اِخ ) نام مبارزی بوده است ایرانی از فرزندان تور. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
که آمد به نزدیک او کاکله
ابا لشکری چون هزبر یله.فردوسی.
کاکله. [ ک ُ ل َ ] ( اِخ ) ابن محمودبن محمد. او راست «الامثلةالشرطیة فی تحریرالوثائق الشرعیة». کشف الظنون. ( ذیل الامثلةالشرطیة... ).