کمپیر. [ ک َ ] ( ص ) پیر سالخورده و فرتوت را گویند. ( برهان ). پیرزن فرتوت که گنده پیر نیز گویند. ( فرهنگ رشیدی ). پیر سالخورده و فرتوت عموماً و زن پیر خصوصاً و این لغت در اصل گنده پیر بوده که عرب آن را غنده فیر معرب کرده اند و در کمپیر میم و نون تبدیل شده و مخفف گردیده و در خراسان بسیار استعمال نمایند. ( انجمن آرا ). پیر سالخورده. فرتوت. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) : بود کمپیری نودساله کلان پر تشنج روی و رنگش زعفران.مولوی.گفت با هامان مگو این راز را کو ز کمپیری نداند باز را.مولوی.شود طفل و جوان و کهل و کمپیر بداند علم وعقل و رای و تدبیر.شیخ محمود شبستری.
معنی کلمه کمپیر در فرهنگ معین
(کَ ) (ص . ) پیر، سالخورده .
معنی کلمه کمپیر در فرهنگ عمید
پیر سال خورده، فرتوت، گنده پیر: بود کمپیری نودساله کلان / پرتشنج روی و رنگش زعفران (مولوی: ۸۹۶ ).
معنی کلمه کمپیر در فرهنگ فارسی
پیرسالخورده، فرتوت، زن پیر، گنده پیر ( صفت ) پیر سالخورده فرتوت : ( بود کمپیری نود سال. کلان پر تشنج روی و رنگش زعفران ... ) ( مولوی )
معنی کلمه کمپیر در ویکی واژه
پیر، سالخورده.
جملاتی از کاربرد کلمه کمپیر
بسی کمپیر در چادر ز مردان برده عمر و زر مبین چادر تو آن بنگر که در چادر نهان باشد
دین نه آن بازیست کو از شه گریخت سوی آن کمپیر کو می آرد بیخت