معنی کلمه کشتکار در لغت نامه دهخدا کشتکار. [ ک ِ ] ( ص مرکب ) زارع. دهقان. فلاح. زراعت کننده. برزیگر. برزگر. ( ناظم الاطباء ). کشاورز. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ مرکب ) زمین مزروع. مزرعه. محل زراعت. ( ناظم الاطباء ) : گفت ما خوردیم بر در کشتکار رفتگان هر که آید گو بری او هم ز کشت ما بخور.ابن یمین.- کشتکار جهان ؛ کنایه از دنیا و روزگار. ( ناظم الاطباء ).
جملاتی از کاربرد کلمه کشتکار ز آب دیده خورد کشته امیدم آب کجاست اشک که بر کشتکار خود گریم پروین، چه حصاد و چه کشتکاری آنجا که نه باران نه آفتابست چو او را درافکند بر کشتکار چرانید اسبان در آن مرغزار