کذب. [ ک ِ / ک َ ذِ / ک ِ ذِ ] ( ع مص ) دروغ گفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خبر دادن بر خلاف عقیده خود، خواه عقیده مطابق واقع باشد یا نباشد. ( از ناظم الاطباء ). خبردادن از چیزی بخلاف آنچه هست با علم به آن. ضد صدق. ( از اقرب الموارد ). || و کذب بمعنی خطا درکلام آمده است چون قول ذی الرمة: ما فی سمعه کذب ؛ ای ما اخطاء سمعه و گاهی کذب در غیر انسان هم بکار رود،چنانکه گویند: کذب البرق و الحلم و الظن و الرجاء والطمع. ( از اقرب الموارد ). || کاذب گردیدن ناقه. ( منتهی الارب ). کاذب شدن ماده شتر یعنی گشنی کردن و دم برداشتن و باردار نگردیدن. ( از ناظم الاطباء ). || گاه کَذَب َ بمعنی وجب آید. منه : کذب علیک الغسل ؛ ای وجب و عن عمر رضی اﷲ عنه ثلثة اسفار کذبن علیکم الحج و العمرة و الجهاد او معناه کذبته نفسه اذا منته الامانی و خیلت الیه من الاَّمال ما لایکاد یکون ای لیکذبک الحج ای لینشطک و یبعثک علی فعله و من نصب الحج جعل علیک اسم فعل و فی کذب ضمیر الحج او المعنی کذب علیک الحج ان ذکر انه غیر کاف هادم لما قبله من الذنوب. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ایضاً رضی اﷲ تعالی عنه و قد شکا الیه التقرس کذبتک الظهائر ای علیک بها ای بالمشی فی المواجر حافیا. ( منتهی الارب ). و گاهی به دو مفعول متعدی می شود یقال کذبه الحدیث هنگامی که نقل کذب کند و خلاف واقع گوید اما اگر مشدد شود تنها یک مفعول می گیرد مانند صدق و صدّق و این دو از غرائب الفاظند. ( از اقرب الموارد ). - کذب رأی ؛ پنداشتن امر به خلاف آنچه هست. ( از اقرب الموارد ). - کذب سیر ؛ نکوشیدن در حرکت. ( از اقرب الموارد ). - کذب عین ؛ اشتباه کردن حس چشم. ( از اقرب الموارد ). || بد حرکت کردن شتر در سیر. || قادر نبودن قوم بر شب رفتن. ( از اقرب الموارد ). || به دروغ آگاهانیده شدن کسی و فعل آن مجهول آید. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه کذب در فرهنگ معین
(کِ ذْ ) [ ع . ] (اِ. ) دروغ ، دروغ گفتن .
معنی کلمه کذب در فرهنگ عمید
۱. دروغ گفتن. ۲. (اسم ) دروغ.
معنی کلمه کذب در فرهنگ فارسی
دروغ گفتن، دروغ ( اسم ) ۱ - دروغ . ۲ - چیزی که بدورغ ساخته باشند .
معنی کلمه کذب در دانشنامه آزاد فارسی
کِذب (به معنی دروغ در مقابل صدق) در اصطلاح منطق، گزاره ای که مطابق اعتقاد گویندۀ آن مطابق با خارج نیست. با تعریف کامل تر صدق به هماهنگی گزاره ها، کذب نیز به ناهماهنگی گزاره ها تفسیر می شود، که در این صورت مفهوم کذب از یک گزاره به دیگر گزاره ها تسرّی می یابد. شماری از شکاکان به شبهۀ موسوم به «شبهۀ کذب» استناد جسته اند و با توسل به آن، تناقض عقل را به مغالطه یادآور شده اند.
معنی کلمه کذب در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] کذب، یکی از رذایل اخلاقی است که در تعالیم اخلاقی دین مبین اسلام به شدت از آن نهی شده است. کذب در لغت به معنای خبر دادن از چیزی بخلاف آن چه که هست می باشد. معنای اصطلاحی کذب کذب در اصطلاح یعنی دروغ گفتن در انواع مختلف آن است، مانند دروغ گفتن زبانی، عملی، نسبت دروغ به کسی دادن و چیزی را خلاف واقع نشان دادن. اقسام کذب در قرآن واژه کذب ۸۱ بار در قرآن آمده است و با توجه به متعلّقات مختلف آن، در معانی مختلفی استعمال شده است. ← کذب در سخن ... [ویکی الکتاب] معنی کَذِب: دروغ - دروغین معنی کَذَّبَ: تکذیب کرد - گفت دروغ است معنی کُذِّبَ: تکذیب شد معنی مَا کَذَبَ: دروغ نگفت معنی کَذَبَ عَلَی: دروغ بست به معنی حِکْمَةَ: معرفت علمی است در حدی که نافع باشد -علمی که کاربردی باشد -نوعی حکم که سستی در آن نیست(بر وزن فعلة که وزنی است مخصوص افاده نوع ، یعنی دلالت بر نوع معنائی میکند که در این قالب در آمده پس حکمت به معنای نوعی احکام و اتقان و یا نوعی از امر محکم و متقن اس... تکرار در قرآن: ۲۸۲(بار) (بر وزن وزر، و کتف) دروغ گفتن. صحاح و قاموس و اقرب و غیره هر دو وزن را مصدر گفتهاند ولی استعمال قرآن نشان میدهد که کِذْب (بر وزن وزر) مصدر است مثل . و کَذِب (بر وزن کتف) اسم مصدر است به معنی دروغ مثل . چون کذب مفعول یفترون است لذا اسم است نه مصدر یعنی بر خدا دروغ میبندند. و اگر تنزل کنیم باید بگوئیم: کَذَب (بر وزن کتف) با آنکه مصدر است در قرآن پیوسته به معنی مفعول (مَکذُوبٌ فیهِ) آمده علی هذا معنی آیه فوق چنین است که بر خدا شیء مکذوب فیه نسبت میدهند . یعنی بر پیراهن یوسف خون دروغ و مکذوب فیه آوردند (خون دیگری بود به دروغ گفتند: خون یوسف است). کذب (بر وزن وزر)یکبار و کذب (بر وزن کتف)سی و دو بار در قرآن مجید آمده است . * . «کذب» را در آیه با تشدید و تخفیف هر دو خواندهاند در قرآنها با تخفیف است فاعل «رَأی» ظاهراً حضرت رسول «صلی اللَّه علیه و آله» است نه فؤاد اگر با تشدید بخوانیم معنی چنین میشود: قلب آن حضرت آنچه را که با چشم دید تکذیب نکرد و اگر با تخفیف بخوانیم شاید آن به معنی خطا باشد مثل «ما فی سَمْعِهِ کِذْبٌ» یعنی در شنیدنش خطا نیست در اینصورت معنی آیه چنین است: قلب خطا نکرد در آنچه دید، در تفسیر جلالین کذب را انکار معنی کرده است. *** تکذیب: آن است که دیگری را به دروغ نسبت دهی و بگوئی: دروغ میگوئی چنانکه در صحاح گفته یا به معنی نسبت کذب و انکار است، ظاهراً آن در انسان به معنی اول است مثل . و در غیر انسان به معنی نسبت دروغ، نحو . قوم تو قرآن را به دروغ نسبت دادند حال آنکه آن حق است. کاذب: دروغگو. . کذاب: مبالغه است، یعنی بسیار دروغگو. . کاذبة: مصدر است مثل عاقبة، عافیة، باقیة . آنگاه که قیامت تحقق یابد و در وقوع آن دروغی نیست. در صحاح گفته آن اسم است (اسم فاعل) به جای مصدر آید. در آیه . نسبت کذب به ناصیه داده شده و آن اسم فاعل و یا مصدر به معنی فاعل است. کِذّاب: (به کسر قاف) مصدر باب تفعیل است که مصدر آن بر وزن تفعیل، فعال، تفعله و مفعّل مثل «مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ» آید . آیات ما را به سختی تکذیب کردند. دقت . منافقان که گفتند: «اِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ» این سخن حق و راست است چرا خداوند فرموده: آنها دروغگویند؟ مراد از دروغ عدم اعتقاد آنهاست نه مقالشان، آنها که میگفتند: گواهی میدهیم تو رسول خدائی چنین وانمود میکردند که عقیده و باطنشان نیز چنین است خدا فرمود در این ادعا دروغگویند. به عبارت دیگر چنانکه المیزان گفته: کذب مخبری است نه خبری. و به قول مجمع: هر که چیز راستی را بگوید ولی در دل به آن عقیده نداشته باشد دروغگو است. نظام به استناد این آیه میگوید صدق خبر مطابقت آن است با اعتقاد متکلم و کذب آن عدم مطابقت با اعتقاد او و اگر بگوید: آسمان زیر پای من است و معتقد باشد این خبر راست است و در صورت عدم اعتقاد اگر بگوید: آسمان بالای من است آن دروغ است. ولی محققان قول او را رد کردهاند.
معنی کلمه کذب در ویکی واژه
menzogna دروغ، دروغ گفتن.
جملاتی از کاربرد کلمه کذب
ید. کذب و تخلف وعده بر خدا جایز نیست.
این بمبگذاری علاوه بر تأثیر بر وجهه جهانی جمهوری اسلامی و روابطش با آرژانتین، تبعاتی نیز برای سیاست داخلی آرژانتین داشته است. از جمله یکی از قضات بررسی در مورد این پرونده به اتهام اقدام در ارائه شواهد کذب از کار برکنار شده و در سال ۲۰۱۲، قوه قضاییه آرژانتین، کارلوس منم، رئیسجمهوری وقت این کشور را در ارتباط با پیگیری این بمبگذاری تحت پیگرد قانونی قرار داد. متهم شد که با دریافت رشوه، کوشیده بود شواهد مربوط به ارتباط حزبالله لبنان و دولت جمهوری اسلامی ایران با این بمبگذاریها را پنهان کند.*
زلیخا نیز بود آنجا نشسته زبان از کذب و جان از کید رسته
شمشیر چیست که در بر داری؟ گفت یا محمد روز بدر نیز داشتیم و ما را در آن بس ظفری و نجاحی نبود، مصطفی گفت «فما شیء قلت لصفوان و انتما فی الحجر؟» آن چه سخن بود که در حجر با صفوان میگفتی که لو لا عیالی و دین علیّ؟ وهب گفت هاء! کیف قلت؟ فاعاده علیه. قال وهب قد کنت تخبرنا بخبر اهل السّماء فنکذبک، فاراک تحدثنا بخبر اهل الارض. اشهد ان لا اله الّا اللَّه و انّک رسول اللَّه. ثم قال یا رسول اللَّه اعطنی عمامتک، فاعطاه النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم عمامته، ثم خرج راجعا الی مکة.
حرفی که ز کذبش آب و تابست چون طایر آشیان خرابست
«إِنْ کُلٌّ إِلَّا کَذَّبَ الرُّسُلَ» ای ما کل الّا کذب الرسل، «فَحَقَّ عِقابِ» ای وجب عقابی و نزل بهم عذابی.
قال بلی و ذلک الکذب أ کنت فاعلة ذلک یا ام ایوب؟ قالت لا و اللَّه ما کنت لا فعله، قال فعائشة و اللَّه خیر منک سبحان اللَّه هذا بهتان عظیم، فانزل اللَّه «لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً» کما فعل ابو ایوب و صاحبته، «وَ قالُوا هذا إِفْکٌ مُبِینٌ» ای کذب بیّن.
تهمت و کذب و کید و غمازی حسد و شهوت و دغلبازی
هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط ما و گله ز خوی تو کذب، افترا، غلط