معنی کلمه کشکول در لغت نامه دهخدا
دلم از قیل و قال گشته ملول
ای خوشا خرقه و خوشا کشکول.شیخ بهائی.- کشکول چوبین ؛ کشکولی که از چوب ساخته شود. مقابل کشکول گلین. ( یادداشت مؤلف )
- کشکول دریائی ؛ ثمری است معروف و بسیار بزرگ که از پوستش درویشان کاسه میسازند و در آن چیزها می خورند و این را گدایان و دوریشان استعمال می کنند ( آنندراج ). نارگیل دریائی که برای ساختن کشکول بکار می رود.
- کشکول گدائی ؛ کشکولی که گدایان بکار برند و مال صدقات را در آن بریزند.