کنکاش

معنی کلمه کنکاش در فرهنگ معین

(کَ ) (اِ. ) مشورت ، شور، کنکاج هم گفته می شود.

معنی کلمه کنکاش در فرهنگ عمید

۱. شور، مشورت.
۲. جستجو، تفحص.

معنی کلمه کنکاش در فرهنگ فارسی

شور، مشورت، کنجاج نیزگفته شده
( اسم ) شور مشورت .

معنی کلمه کنکاش در ویکی واژه

مشورت، شور، کنکاج هم گفته می‌شود.

جملاتی از کاربرد کلمه کنکاش

با آن رنج ها که دیدم و شکنجه ها که کشیدم اگر بازم اندیشه بازگشت آن درگشته، که زمینش آسمان سان سرگشته باد، پیرامون روان گردد، بی مغز خامی دیوانه کیش و بی هیچ سخن دشمن خون خویش خواهم بود. چنان پندار امدم و از تاب ایوار و شبگیر و تف بیابان و کویرم بی گزند بلوچ و آسیب ترکمان رستگی رست. مرا چه سود و ترا کدام بهبود همچنان از درد آرام نجسته و از گرد اندام نشسته. بی دردان را به دستور پیشین راز کنکاش است و نامردان را ساز پرخاش. بار خدا گل ما را با آن گروه بد دل دگرگون سرشت و هر یک را بر تخته پیشانی چیز دیگر نوشت، مصرع رگ رگ است این آب شیرین و آب شور، نه آن کینه کیشان مهر درویشان خواهند گرفت و نه این پیر پریشان راه ایشان یا رد سپرد.
این کمیته اثبات مفهوم را یک عبارت در توسعه تعریف کرد که سخت‌افزارهای مورد آزمایش تولید و آزمایش می‌شوند تا سازگاری مفهوم جدید را مورد کنکاش و نمایش قرار دهند.
شفیعی به دست آر و حاجت بگوی ز کنکاش دانا تجاوز مجوی
سپس نشست و کنکاشگاه با دل شاد ابا سران و امیران‌، امیر دین‌پرور
مجلس کنکاش گشته ز انبه جهال چون گه انبوه حاج‌، چشمهٔ زمزم
الفاظ به عنوان قسمتی از علم اصول فقه شناخته می‌شود که به عنوان مقدمه جهت دریافت احکام شرع از دلائل، مباحث لفظی را مورد کنکاش و بررسی قرار می‌دهد. مبحث الفاظ، اولین بخش در کتاب‌های اصول فقه است و رابطه آن با علم اصول همیشه مورد چالش بوده‌است. این مبحث یکی از قدیمی‌ترین مباحث علم اصول فقه به شمار می‌آید و به لحاظ زمانی بعد از مبحث ادله نیست.
پهلوی سیم: نان خود را بر خوان خویشتن خورید، به کسان زشت و ناهموار مگوئید با کودکان و نادانان کنکاش مکنید. زنان پیرو بیگانه را در خانه مگذارید. از ریو و رنگ زنان اندیشه مند باشید. خویشتن را گرفتار زنان مسازید. از دزدان پروا و پرهیز روا دانید. از همسایه بد دوری کنید.
در سال ۱۹۵۰، برای پشتیبانی و انتشار آثار هندی در زبان انگلیسی، در شهر کلکته کارگاهی همگانی توسط شاعر و مقاله‌نویس پی لعل بنیان نهاده شد که تا به امروز کوشیده‌است کنکاش‌گاهی برای ادبیات هند به زبان انگلیسی فراهم نماید.
دم مزن با نفس ناقص مشورت با عقل کن مرد عاقل کی به نامحرم برد کنکاش را
اندر آن گلگشت خرم جمله کردند انجمن هم در آن کنکاش‌، نادر کرد آغاز سخن
محضرکنکاش محضری‌ست همایون فر و بهی جوی ازین همایون محضر
پس از کنکاش مرزبان و دستور تو نیز بهر چه دستوری دهند و با هر که سزا دانند چگونگی را نامه نگار آی و راز شمار. نی نی خوشتر آن بینم که شما برادرها را در این کار و دیگر شمارها هیچ چیز به هیچ یک از آن مردم نباید نگاشت، پاس خاموشی آرید و ساز فراموشی، زبان در کام دارید و سایه پرست تا پارسا را بخود باز گذارید. زیرا که با پاسداری یزدان و تیاق گزاری پادشاه و کاردانی خان و تیمار داشت دستور و دید مردم آن سامان نیازی به دانش و دید و گفت و شنید ما نیست.