زودخشم. [ خ َ ] ( ص مرکب ) کم حوصله و کسی که بزودی متغیر شده و خشمناک گردد. ( ناظم الاطباء ). آنکه زود به خشم آید و افروخته گردد. ( آنندراج ). زودغرس. حداد. زلق. تنگدل. کم حوصله. زمعی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : شتاب آورد زشت نیکو به چشم نه نیکو بود پادشا زودخشم.ابوشکور.
معنی کلمه زود خشم در فرهنگ عمید
کم حوصله و تندخو، کسی که زود خشمناک شود.
معنی کلمه زود خشم در فرهنگ فارسی
کم حوصله و کسی که بزودی متغییر شده و خشمناک گردد آنکه زود به خشم آید و افرخته گردد .
معنی کلمه زود خشم در ویکی واژه
irascibile
جملاتی از کاربرد کلمه زود خشم
سپهبد بخندید و بگشاد چشم فرو ماند زان ترک و بفزود خشم
و قال تعالی: «فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»، ای محمد تو چون آن مرد ماهی بی صبر و زود خشم و شتابنده در کار مباش، تو صبر کن در کارها و در بلاها چنان که اولو العزم من الرّسل صبر کردند.
شاه با دلقک همی شطرنج باخت مات کردش زود خشم شه بتاخت
ای کینه ساز عربده پرداز من، مرو ای زود خشم دیر پشیمان من بیا
و رسول (ص) گفت که آدمیان بر طبقات آفریده اند. کس باشد که دیر خشمگین شود و دیر خشنود شود. و کس باشد که زود خشمگین شود و زود خشنود شود. و این در مقابله آن افتد و بهترین شما آن باشد که دیر خشمگین شود و زود خشنود شود و بدترین آن بود که زود خشمگین شود و دیر خشنود شود.
زپیری سست خیز سال فرسود چو طفلان زود خشم و دیر خشنود
کم مهر و زود خشمی گلچهر و شوخ چشم طرار و دلفریبی طناز و نازنینی
چنان با تهی چشمیام زود خشم که نرگس ز خاکم دمد سیر چشم