معنی کلمه سرغین در لغت نامه دهخدا
چو آمد به نزدیکی رزمگاه
دم نای سرغین برآمد ز راه.فردوسی.خروش آمد و ناله کرنای
دم نای سرغین و هندی درای.فردوسی.بفرمودتا گیو و گودرز و طوس
برفتند با نای سرغین و کوس.فردوسی.ز هر سو همی کوس زرین زدند
دو سرنای روئین و سرغین زدند.اسدی.