آگندن

معنی کلمه آگندن در لغت نامه دهخدا

( آگندن ) آگندن. [ گ َ دَ ] ( مص ) رجوع به آکندن شود.

معنی کلمه آگندن در فرهنگ عمید

( آگندن ) = آکندن

معنی کلمه آگندن در فرهنگ فارسی

( آگندن ) ( مصدر ) ( آکند آکند خواهد آکند بیاکن آکننده آکنده آکنش ) ۱ - پر کردن انباشتن امتلا. ۲ - حشو در نهادن آکنه نهادن آکنش نهادن . ۳ - پوشیدن سطح چیزی بچیزی . ۴ - غنی کردن آبادان کردن . ۵ - دفن کردن مدفون ساختن . یا آکندن پهلو . فربه شدن . یا آکندن یال . قوی شدن بزرگ شدن . یاریش بفلفل آکندن . تیز تر کردن غم درد یاخشم بجای تسکین آن .

جملاتی از کاربرد کلمه آگندن

ز آگندن گنج و رنج سپاه ز آزرم گفتار وز دادخواه
غنیمت همه بهر لشکر نهاد نیامدش از آگندن گنج باد
نگه کن بدان گنج تا نام کیست گر آگندن او به ایام کیست
باز در زلف بنفشه حرکات افکندند دهن زرد خجسته به عبیر آگندند
دل لاله به عبیر آلودند دهن باد به مشگ آگندند
نخواهیم آگندن زر به گنج که از گنج درویش ماند به رنج
که هر گنج را روزی آگندنیست به سختی و روزی پراگندنیست
نکوشم به آگندن گنج من نخواهم پراگنده کرد انجمن
نباید که پیچد کس از رنج ما ز بیشی و آگندن گنج ما
به آگندن گنج شادان بود به زفتی سر سرفرازان بود