آگندن
معنی کلمه آگندن در فرهنگ عمید
معنی کلمه آگندن در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه آگندن
ز آگندن گنج و رنج سپاه ز آزرم گفتار وز دادخواه
غنیمت همه بهر لشکر نهاد نیامدش از آگندن گنج باد
نگه کن بدان گنج تا نام کیست گر آگندن او به ایام کیست
باز در زلف بنفشه حرکات افکندند دهن زرد خجسته به عبیر آگندند
دل لاله به عبیر آلودند دهن باد به مشگ آگندند
نخواهیم آگندن زر به گنج که از گنج درویش ماند به رنج
که هر گنج را روزی آگندنیست به سختی و روزی پراگندنیست
نکوشم به آگندن گنج من نخواهم پراگنده کرد انجمن
نباید که پیچد کس از رنج ما ز بیشی و آگندن گنج ما
به آگندن گنج شادان بود به زفتی سر سرفرازان بود