تورنگ

معنی کلمه تورنگ در لغت نامه دهخدا

تورنگ. [ رَ ] ( اِ ) خروس صحرائی را گویند که تذروباشد. ( برهان ) ( آنندراج ). خروس صحرائی. ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ). بعضی به معنی تذرو گفته اند مرادف ترنگ مرقوم. ( فرهنگ رشیدی ). همان تذرو است که او را ترنگ نیز گفته اند و خروس دشتی خوانند.... ( انجمن آرا ). قرقاول و خروس جنگلی و تذرو. ( ناظم الاطباء ). همان ترنگ مذکور است. ( شرفنامه منیری ) :
نبرد کبک به دور تو جور از شاهین
نکرد باز ز بأس تو ظلم بر تورنگ.منصور شیرازی ( از فرهنگ رشیدی ).رجوع به ترنگ شود.

معنی کلمه تورنگ در فرهنگ معین

(رَ ) (اِ. ) خروس صحرایی ، تذرو.

معنی کلمه تورنگ در فرهنگ عمید

= قرقاول

معنی کلمه تورنگ در فرهنگ فارسی

( اسم ) خروس صحرای تذرو

معنی کلمه تورنگ در فرهنگ اسم ها

اسم: تورنگ (دختر، پسر) (فارسی) (پرنده، طبیعت) (تلفظ: turang) (فارسی: تورنگ) (انگلیسی: turang)
معنی: مرغ صحرایی، تذرو، قرقاول، ترنگ، ( = ترنگ )، ← ترنگ، پرنده ای از خانواده ماکیان، خروس صحرایی

معنی کلمه تورنگ در ویکی واژه

خروس صحرایی، تذرو.

جملاتی از کاربرد کلمه تورنگ

از حنا کرده ای امروز سر انگشت خضاب یا به خون دل ما دست تورنگین شده است
تا گل ز نسبت رخ تورنگ و بو گرفت زاین رشک داغ ها به دل لاله می رود
هفت اختر شمار «هفتورنگ » هفت چرخ است «هفت گنجینه »
ظروف لعابی مربوط به شمال شرقی ایران (تپه‌حصار، تورنگ‌تپه)، در طول حفاری در قسمت‌های اشرافی‌نشین یافت شده‌است. نمازگاه‌تپه و آلتین‌تپه همچنین با اواخر تمدن دره سند (حدود ۲۰۰۰–۱۶۰۰ قبل از میلاد) در تماس بودند. در آلتین تپه، بسیاری از وسایل تمدن دره سند، از جمله اشیاء ساخته شده از عاج و نیز مهرهایی از نوع تمدن دره سند پیدا شده‌است که حداقل یک مورد حاوی نوشته‌های تمدن دره سند است.
به بالا هر یکی چون سرو سیمین برو بارنده هفتورنگ و پروین
ورش هواست‌که تورنگ وکبک صیدکند نه من به قهقهه‌ کبکم به جلوه چون تورنگ
میامیز با کبک و تورنگ و سار مگر اینکه داری هوای شکار
شود زخون عزیزان بنان تورنگین اگر به دست خود این خاک را بیفشاری
ای‌کز اثر عدل تو در موسم‌گرما از شهپر شهباز کند مروحه تورنگ