سرتق

معنی کلمه سرتق در فرهنگ معین

(س تِ ) (ص . ) (عا. ) پُررو، لجوج .

معنی کلمه سرتق در فرهنگ فارسی

( صفت ) لجوج مصر یک دنده : او در همه کارها لجوج و سرتق بود و تا کارش را از پیش نمیبرد آرام نمیشد .

معنی کلمه سرتق در ویکی واژه

(عا.)
پُررو، لجوج

جملاتی از کاربرد کلمه سرتق

این مدح بخورد ماست ورنه کی در خور سرتقی علی بود