ریگزار

معنی کلمه ریگزار در لغت نامه دهخدا

ریگزار. ( اِ مرکب ) زمینی که همه آن ریگ باشد. ( ناظم الاطباء ). ارض محصحصة. ریگ. ریگستان. ریگ بوم. رملة. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ریگستان شود.

معنی کلمه ریگزار در فرهنگ معین

(اِمر. ) زمین پر از ریگ .

معنی کلمه ریگزار در فرهنگ عمید

زمین پوشیده از ریگ، زمین پرریگ، ریگستان.

معنی کلمه ریگزار در فرهنگ فارسی

ریگستان، زمین پرریگ، زمین پوشیده ازریگ
( اسم ) زمین پر از ریگ ریگستان .

معنی کلمه ریگزار در ویکی واژه

زمین پر از ریگ.

جملاتی از کاربرد کلمه ریگزار

اندرین بیدای ژول ریگزار نه در آنجا جاده ای نه رهگذار
هر گوشه ز ریگزار گل روید هر شاخه ز خار من چمن گردد
ساختمان کنونی آتشکده یزد در آبان ماه ۱۳۱۳ با سرمایهٔ یک زرتشتی پارسی به نام «همابائی» بر قطعه زمینی که از سوی چند تن از زرتشتیان ایران ازجمله برادران امانت به یاد فوت پدرشان «اردشیر مهریان رستم» امانت وقف شد، ساخته شد. نقشهٔ این بنا را مهندسان پارسی کشیده‌اند و «ارباب جمشید امانت» سرپرستی و نظارت ساخت این بنا را بر عهده داشت. وی در خاطرات خود نوشته‌است که برای جلب توجه پارسیان هندوستان، پنج بار به آن دیار سفر کرده‌است. چهار بار با کشتیهای بخار بر روی آب‌های خروشان اقیانوس هند و یک بار پیاده و با شتر در ریگزارهای بلوچستان ایران و پاکستان تا سرانجام انجمن پارسیان هند پرداخت هزینهٔ ساختمان آتش ورهرام یزد را پذیرفت.
مرد صحرائی به ایران جان دمید باز سوی ریگزار خود رمید
بهر تکمیل قلمکار صفاهان لازم است قطعه‌ئی شایسته همچون ریگزار زنده رود