اهمال کردن

معنی کلمه اهمال کردن در لغت نامه دهخدا

اهمال کردن. [ اِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) فروگذار کردن. ندیده گرفتن. تکاهل کردن. درنگ کردن. واگذاردن : من بترسیدم و اندیشیدم که فرماید تا گردنش بزنند و نفرمود و بخندید و اهمال کرد. ( تاریخ بیهقی ص 683 ).

معنی کلمه اهمال کردن در فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱ - سستی کردن در کاری فرو گذاشتن . ۲ - بی پروایی کردن .

معنی کلمه اهمال کردن در ویکی واژه

trascurare

جملاتی از کاربرد کلمه اهمال کردن

طاق ابرو: اهمال کردن است در سقوط سالک از درجه و مقام بسبب تقصیر و گذاشتن سالک را در آن.
صفت ششم بی غیرتی و بی حمیتی است و آن، کوتاهی و اهمال کردن است در محافظت آنچه نگاهبانی آن لازم است از دین و عرض و اولاد و اموال و این مرض، از مهلکات عظیمه، و صفات خبیثه است و بسا باشد که به دیوثی منجر شود
ابرو: اهمال کردن و سقوط سالک است، از درجات، بواسطه تقصیری که از او در وجود آید.