بزگر. [ ب ُ گ َ ] ( ص مرکب ) کسی که میش نر جنگی را بجنگاند. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).، بز گر. [ ب ُ زِ گ َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بز که بمرض گری مبتلی باشد. بز جرب دار. - امثال : بز گر از سرچشمه آب می خورد.
معنی کلمه بزگر در فرهنگ فارسی
بز که بمرض گری مبتلی باشد بز جرب دار .
جملاتی از کاربرد کلمه بزگر
سرخ گل خنده زد و مرغ شباوبزگریست از لب کارون تا ساحل آبسگونا
قناتها و اکثر زمینهای کشاورزی روستا تا قبل از انقلاب در تملک خاندان اسدالله علم بوده است که پس از انقلاب بین بزگرهای (اصطلاحی محلی برای کشاورزان مزدکار) روستا که برای خاندان علم کشاورزی میکردند تقسیم شده است.
تا دلت مایل شکار صید صحرا گشته است سبزگردیدن به کام دانه ما گشته است