تقاسم

معنی کلمه تقاسم در لغت نامه دهخدا

تقاسم. [ ت َ س ُ ] ( ع مص ) باهم وابخشیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || میان خود بخش کردن مال را.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مال بخش کردن. ( آنندراج ). گرفتن هریک قسمت خود را از مال. ( از اقرب الموارد ) : چون قصابی ذبیحه بکشتی فقرا را بر تقاسم اجزای خون وی مزاحمت رفتی و بدان تسکین نایره جوع میکردند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 326 ). || با یکدیگر سوگند خوردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بهم سوگند خوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). تحالف. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه تقاسم در فرهنگ معین

(تَ سُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - با هم بخش کردن . ۲ - با هم قسم خوردن .

معنی کلمه تقاسم در فرهنگ فارسی

۱-( مصدر ) با هم بخش کردن باز بخشیدن . ۲ - با هم سوگند خوردن . ۳ - ( اسم ) همسوگندی . جمع : تقاسمات .

معنی کلمه تقاسم در ویکی واژه

با هم بخش کردن.
با هم قسم خوردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تقاسم

روی عن ابی هریرة قال لما نزل ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ شقّ ذلک علی اصحاب النبی (ص) و استوحشوا حتی بکی عمرو قال یا نبی اللَّه آمنّا بک و صدّقناک و ما ینجو منا الا قلیل فانزل اللَّه تعالی ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ ثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِینَ فصارت هذه الایة ناسخة لقوله: وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ. ثم قال (ص) انی لارجو ان تکونوا ربع اهل الجنة بل ثلث اهل الجنة بل انتم نصف اهل الجنة و تقاسمونهم فی النصف الثانی.