روگردانی

معنی کلمه روگردانی در لغت نامه دهخدا

روگردانی. [ گ َ] ( حامص مرکب ) برگشتگی. ( ناظم الاطباء ). روی گردانی. اعراض. و رجوع به روی گردانی شود. || ترک. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به روگردان و روگردانیدن و روی گردانی شود. || مهاجرت. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه روگردانی در فرهنگ فارسی

برگشتگی . روی گردانی . اعراض

جملاتی از کاربرد کلمه روگردانی

چند بر بوک و مگر مهره فروگردانی که تو بس مفلسی و چرخ فلک پاک بر است
و دو تا در مقابل شجاعت‌اند: یکی «تهور»، که آن رو آوردن به اموری است که عقل حکم به احتراز از آنها می نماید، و این در طرف افراط است، و دیگری «جبن»، و آن رو گردانیدن از چیزهایی است که نباید از آنها روگردانید و آن در جانب تفریط است.
به سبب کشش او به جریان روشنفکری، پدرش او را از خانه بیرون کرد. این روگردانی دو دلیل عمده داشت: یکی پشت کردن به روحانیت و دیگری پیوستن به جریان توده ولی او هنوز گرایش مذهبی داشته‌است. هیچ قرینه‌ای موجود نیست که وی پس از پیوستن به حزب توده، از مذهب به‌طور کلی کناره‌گیری کرده باشد.
در سجودت کاش روگردانیی معنی سبحان ربی دانیی
چند بر بوک و مگر مهره فروگردانی که تو بس مفلسی و چرخ فلک پاک برست
میگوید: اگر در گواهی دادن مدافعت کنید، و روزگار در پیش افکنید، یا خود انکار کنید، و پنهان دارید، و از آن اعراض کنید. معنی دیگر: «و ان تلوا» و اگر بپیچانید گواهی و سخن، أَوْ تُعْرِضُوا یعنی عن اللَّه، و تقوموا بالشّهادة، یا روگردانید از پیچ و گواهی بدهید، هر چون که کنید اللَّه بدان دانا است و آگاه، یجازی المحسن باحسانه و المسی‌ء باساءته.