دوسنده
معنی کلمه دوسنده در فرهنگ معین
معنی کلمه دوسنده در فرهنگ عمید
۲. لیز، چسبناک.
معنی کلمه دوسنده در فرهنگ فارسی
معنی کلمه دوسنده در ویکی واژه
زمینِ لیز.
جملاتی از کاربرد کلمه دوسنده
فَاسْتَفْتِهِمْ پرس از ایشان، أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً که ایشان سختتراند بر آفریدگار در آفرینش أَمْ مَنْ خَلَقْنا یا او که بیافریدیم، إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِینٍ لازِبٍ (۱۱) ما بیافریدیم ایشان را از گلی دوسنده.
جای دیگر گفت: «مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخَّارِ» فخار گلی خشک باشد که وی را آواز و پرخوان بود، یعنی که آدمی با شغب است. در سر آشوب و شور دارد، و در بند گفت و گوی باشد. جای دیگر گفت: «مِنْ طِینٍ لازِبٍ» از گلی دوسنده، بهر چیز درآویزد، و با هر کس درآمیزد. جای دیگر گفت: مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ از گلی سیاه تیره. عرفه قدره لئلا یعدو طوره. اصل وی با وی نمود، تا اگر کرامتی بیند نه از خود بیند، و داند که شرف در تربیت است نه در تربت. از تربت چه خاست؟ ظلومی و جهولی و سیاست: وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ.